خلاصه کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه جان مورفی

خلاصه کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه جان مورفی

خلاصه کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه ( نویسنده جان مورفی )

کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه جان مورفی، مثل یه قطب نما می مونه برای هر کسی که می خواد تو بازارهای مالی (چه بورس، چه فارکس یا ارز دیجیتال) راه خودش رو پیدا کنه و به قول معروف، از قافله عقب نمونه. این کتاب، از اون مراجع کلاسیکه که با وجود گذشت زمان، حرف هاش هنوز هم تازگی داره و بهتون کمک می کنه نمودارها رو مثل کف دستتون بشناسید. اینجا قراره یه سفر کوتاه به دنیای این کتاب بزرگ داشته باشیم تا با نکات اصلیش آشنا بشید.

مقدمه: چرا کتاب جان مورفی هنوز هم یه مرجع مهم برای ماست؟

اگه اهل بازار مالی باشید یا حتی تازگی ها اسمش به گوشتون خورده باشه، حتماً اسم کتاب «تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی» جان مورفی رو شنیدید. این کتاب رو خیلیا به عنوان «انجیل تحلیل تکنیکال» می شناسن و خب بی دلیل هم نیست. جان مورفی واقعاً یه استاد به تمام معناست که تونسته مفاهیم به این پیچیدگی رو اینقدر خوب و کاربردی توضیح بده که هر کسی، از مبتدی تا حرفه ای، بتونه ازش استفاده کنه.

حالا چرا این کتاب هنوز هم بعد این همه سال اینقدر مهمه؟ چون اصول و پایه های تحلیل تکنیکال رو جوری چیده که هرگز قدیمی نمیشه. بازارها تغییر می کنن، ابزارها جدید میشن، اما رفتار انسان ها و واکنش اونا به قیمت ها، همون ریشه های ثابت رو داره که مورفی اونا رو موشکافی کرده.

پس اگه شما هم مثل خیلی ها، دنبال یه راهنمای جامع و معتبر هستید تا وارد دنیای هیجان انگیز بازارهای مالی بشید، یا حتی اگه چند وقتیه تو این بازار هستید و حس می کنید یه جای کار می لنگه و باید دانش تون رو عمیق تر کنید، این خلاصه به کارتون میاد. اینجا قرار نیست ریز به ریز همه چیز رو بگیم، اما سعی می کنیم عصاره اصلی افکار جان مورفی رو در مورد تحلیل تکنیکال بهتون بدیم تا یه دید خوب و کامل پیدا کنید و بدون اینکه مجبور باشید کل کتاب قطور رو بخونید، بفهمید داستان از چه قراره. برای دانشجوهای مالی، محقق ها، یا حتی اونایی که فقط می خوان سواد مالیشون رو بالا ببرن هم این خلاصه یه گزینه عالیه.

بخش اول: مبانی و فلسفه تحلیل تکنیکال (فصل های اولیه کتاب)

تحلیل تکنیکال برای خیلی ها شاید یه سری خط و نمودار پیچیده باشه که فقط یه عده خاص ازش سر درمیارن. اما جان مورفی تو کتابش نشون میده که قضیه اصلاً اینقدرها هم ترسناک نیست. بیاین ببینیم از دید مورفی تحلیل تکنیکال یعنی چی و چه فلسفه ای پشتش خوابیده.

تحلیل تکنیکال چیست؟ تعریفی جامع از دید مورفی

مورفی میگه تحلیل تکنیکال در واقع مطالعه حرکت قیمت ها در گذشته است تا بتونیم با یه دید بهتر، حرکت های احتمالی آینده بازار رو پیش بینی کنیم. این کار رو با کمک نمودارها و یه سری ابزار دیگه انجام میدیم. اما فلسفه اصلی تحلیل تکنیکال، روی سه تا اصل اساسی بنا شده که دونستن اونا خیلی به دردمون می خوره:

  1. بازار همه چیز رو تخفیف میده: یعنی هر چیزی که قراره روی قیمت یه سهم یا دارایی تاثیر بذاره (اخبار اقتصادی، سیاسی، شایعات، حتی بلایای طبیعی)، قبلاً تو قیمت فعلی اون دارایی جا خوش کرده. تحلیلگر تکنیکال لازم نیست بره دنبال دلیلاش، چون اثرش رو تو قیمت می بینه.
  2. قیمت ها تو روند حرکت می کنن: این یعنی قیمت ها همین جوری بی هدف بالا و پایین نمیرن. اونا یه جهت و مسیر مشخص دارن که بهش میگیم روند. اگه بتونیم این روندها رو تشخیص بدیم، می تونیم باهاشون همراه بشیم و ازشون سود ببریم.
  3. تاریخ دوباره تکرار میشه: این یکی شاید از همه جالب تر باشه. مورفی میگه الگوهای رفتاری معامله گرا تو بازار، مدام تکرار میشن. ترس و طمع، هیجان و ناامیدی، همه اینا باعث میشن نمودارها الگوهای مشابهی رو نشون بدن. پس اگه گذشته رو خوب بشناسیم، می تونیم آینده رو بهتر درک کنیم.

تفاوت و مکمل بودن تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

خیلی وقتا این بحث پیش میاد که بالاخره تحلیل بنیادی بهتره یا تکنیکال؟ مورفی میگه این دوتا اصلاً رقیب هم نیستن، بلکه مثل دو روی یه سکه ان. تحلیلگر بنیادی میره دنبال دلیل تغییر قیمت ها؛ یعنی صورت های مالی شرکت ها، اخبار اقتصادی کلان، وضعیت صنعت و… رو زیر و رو می کنه تا ببینه یه سهم چرا داره بالا یا پایین میره. اما تحلیلگر تکنیکال به نتیجه کار نگاه می کنه؛ یعنی می بینه قیمت چه واکنشی به همه اون خبرها و دلایل نشون داده و در آینده ممکنه چه واکنشی نشون بده.

به قول معروف، تحلیل بنیادی بهمون میگه «چی رو بخریم یا بفروشیم؟» و تحلیل تکنیکال میگه «کی بخریم یا بفروشیم؟». ترکیب این دو تا تحلیل می تونه دید وسیع تر و کامل تری بهتون بده و شانس موفقیت تون رو توی بازار خیلی بیشتر کنه.

مزایای کلیدی تحلیل تکنیکال

با همه حرف هایی که زدیم، تحلیل تکنیکال کلی مزیت هم داره که جان مورفی حسابی روشون تاکید می کنه:

  • انعطاف پذیری بالا: فرقی نمی کنه تو چه بازاری باشید (بورس، فارکس، ارز دیجیتال، طلا، نفت…) یا تو چه بازه زمانی معامله می کنید (روزانه، هفتگی، ماهانه). تحلیل تکنیکال رو میشه برای هر کدوم از اینا به کار برد.
  • دید گسترده نسبت به بازار: تحلیل تکنیکال فقط به یه سهم خاص نگاه نمی کنه. بلکه به کل بازار، شاخص ها و روابط بین اون ها هم توجه داره. این دید وسیع، کمک می کنه زودتر روندها رو تشخیص بدید.
  • شناسایی نقاط قوت و ضعف بازار: با تحلیل نمودارها، میشه فهمید کدوم بخش های بازار الان جون گرفتن و دارن رشد می کنن و کدوم بخش ها تو رکود هستن. اینطوری می تونید سرمایه تون رو جایی ببرید که نبض بازار اونجا میزنه.
  • کاربرد در بازه های زمانی مختلف: از معامله گرای کوتاه مدت (اسکالپرها) تا سرمایه گذارای بلندمدت، همه می تونن از تحلیل تکنیکال برای تصمیم گیری هاشون استفاده کنن.

پاسخ به چالش ها و نقدهای رایج بر تحلیل تکنیکال

طبیعیه که هر روشی منتقدای خودشو داره و تحلیل تکنیکال هم از این قاعده مستثنا نیست. خیلیا میگن این تحلیل علمی نیست، یا قیمت ها تصادفی حرکت می کنن و با نمودار نمیشه آینده رو پیش بینی کرد. مورفی به این انتقادا حسابی جواب میده:

«نمودارها فقط یه عکس از رفتار انسان ها تو بازاره. ما انسان ها وقتی تو موقعیت های مشابه قرار می گیریم، الگوهای رفتاری تکراری از خودمون نشون میدیم. تحلیل تکنیکال سعی می کنه این الگوها رو کشف کنه.»

* «نمودارها علمی نیستن!»: مورفی میگه تحلیل تکنیکال قرار نیست یه پدیده علمی رو تو آزمایشگاه اثبات کنه. بازار یه موجود زنده است که از احساسات و تصمیمات میلیون ها آدم تشکیل شده. نمودارها هم همین رفتارها رو نشون میدن. پس خوندن نمودارها بیشتر شبیه یه هنره تا یه علم محض. تازه، تحلیلگرای بنیادی هم وقتی کلی داده رو بررسی می کنن، تهش می رسن به همون جایی که معامله گرا با رفتارشون قیمت رو تعیین می کنن!
* «قیمت ها تصادفی حرکت می کنن!»: اگه واقعاً قیمت ها کاملاً تصادفی بودن، پس چرا باید سرمایه گذاری کنیم؟ اینطوری که مثل اینه پولمون رو تو یه چاه بندازیم و امیدوار باشیم از شانس، یه سودی به دست بیاریم. درسته که بازار پر از نوسانه، اما الگوهای تکرارشونده ای هم توش وجود داره که اتفاقاً اونایی که خوب بلدن تحلیل تکنیکال رو، میتونن پیداشون کنن و ازشون استفاده کنن.

بخش دوم: شناخت روندها، نظریه داو و الگوهای نموداری (ستون های اصلی تحلیل)

حالا که با کلیات تحلیل تکنیکال آشنا شدیم، وقتشه بریم سراغ ستون های اصلیش. اگه بخوایم تو بازار موفق باشیم، باید زبون نمودارها رو بلد باشیم و بفهمیم بازار داره به کدوم سمت میره.

روندها: قلب تحلیل تکنیکال

اگه از هر تحلیلگر تکنیکالی بپرسی مهمترین چیز تو بازار چیه، احتمالاً میگه «روند». روندها، جهت حرکت قیمت رو نشون میدن. بازارها هیچ وقت تو یه خط مستقیم حرکت نمی کنن. همیشه یه سری بالا و پایین دارن، مثل یه مسیر زیگزاگی. جهت حرکت قله ها و دره های این زیگزاگ هاست که روند اصلی بازار رو به ما نشون میده.

انواع روندها و ویژگی های هر یک

مورفی روندها رو به سه دسته اصلی تقسیم می کنه:

  1. روند صعودی: این روند رو به بالاست. یعنی قیمت ها دارن رشد می کنن. تو نمودار، قله ها و دره ها دارن مدام بالاتر از قبلی ها تشکیل میشن.
  2. روند نزولی: این روند رو به پایینه. یعنی قیمت ها دارن کم میشن. تو نمودار، قله ها و دره ها دارن مدام پایین تر از قبلی ها تشکیل میشن.
  3. روند خنثی (یا محدوده معاملاتی): تو این حالت، قیمت ها نه خیلی بالا میرن و نه خیلی پایین. تو یه محدوده مشخص بالا و پایین میشن. اینجا عرضه و تقاضا تقریباً با هم برابرن.

دسته بندی روندها از نظر اندازه

روندها رو میشه از نظر زمانی هم دسته بندی کرد:

  • روند اصلی (بلندمدت): این روندها خیلی طولانی هستن، شاید چندین ماه یا حتی چند سال طول بکشن. جهت گیری کلی بازار رو نشون میدن.
  • روند متوسط (میان مدت): این روندها تو دل روندهای اصلی قرار می گیرن و چند هفته تا چند ماه طول می کشن. اصلاحات قیمتی یا نوسانات میان دوره ای تو روند اصلی رو نشون میدن.
  • روند کوتاه: اینا کوتاه ترین روندها هستن، از چند دقیقه تا چند روز یا حداکثر چند هفته. نوسانات کوچیک و روزانه بازار رو نشون میدن.

یه نکته مهمی که مورفی میگه اینه که هر روند کوچیک، بخشی از یه روند بزرگ تره. مثلاً یه روند میان مدت از چند تا روند کوتاه مدت تشکیل شده، و یه روند بلندمدت هم شامل چند تا روند میان مدت میشه. برای اینکه تحلیل درستی داشته باشید، بهتره اول از روند بلندمدت شروع کنید و بعد برید سراغ بازه های زمانی کوتاه تر، چون نمودارهای کوتاه مدت ممکنه گاهی اوقات آدم رو گمراه کنن.

نظریه داو: پایه و اساس تحلیل تکنیکال نوین

اگه الان از تحلیل تکنیکال حرف می زنیم، بخش زیادی از این دانش رو مدیون چارلز داو هستیم. داو کسی بود که روزنامه وال استریت ژورنال رو پایه گذاری کرد و نظریاتش در مورد رفتار بازار و شاخص ها، اساس تحلیل تکنیکال مدرن رو شکل داد. شش اصل داو، حرف های اصلی این نظریه رو بهمون میگن:

  1. میانگین ها همه چیز رو در بر می گیرن: داو اعتقاد داشت تمام اطلاعاتی که میتونه روی بازار تاثیر بذاره (از اقتصاد کلان گرفته تا اخبار شرکت ها و حتی بلایای طبیعی)، تو قیمت ها و میانگین شاخص ها خودش رو نشون میده. نیازی نیست به جزئیات بریم.
  2. بازار سه تا روند داره: داو روندهای بازار رو مثل موج های دریا می دونست. روند اصلی (جریان آب)، روند متوسط (امواج) و روندهای کوتاه (نوسانات روی موج ها).
  3. هر روند بزرگ از سه فاز تشکیل شده:
    • فاز انباشت (Accumulation): اینجا سرمایه گذارای حرفه ای و باهوش، وقتی بازار خوابه، یواشکی شروع به خرید سهام ارزشمند می کنن.
    • فاز مشارکت عمومی (Public Participation): حالا که قیمت ها یه کم جون گرفتن، تحلیلگرا و معامله گرای حرفه ای تر وارد میشن و شروع به خرید می کنن.
    • فاز توزیع (Distribution): قیمت ها حسابی بالا رفتن و همه مردم تو روزنامه ها و رسانه ها از اون سهم حرف میزنن. اینجا همون جاییه که سرمایه گذارای اولیه شروع به فروش می کنن و سود خودشون رو برداشت می کنن.
  4. شاخص ها باید همدیگر رو تأیید کنن: اگه دو تا شاخص مهم (مثل شاخص صنعتی و شاخص حمل و نقل) دارن یه روند صعودی رو نشون میدن، این روند معتبرتره تا وقتی که فقط یکی از اونا روند خاصی رو نشون بده.
  5. حجم باید روند رو تأیید کنه: وقتی قیمت ها تو یه روند صعودی بالا میرن، حجم معاملات هم باید زیاد بشه. این نشونه قدرتمند بودن اون روند صعودیه. برعکس، اگه قیمت بالا میره ولی حجم کم باشه، اون روند خیلی قابل اعتماد نیست.
  6. روندها تا وقتی که سیگنال عکس دریافت نکنن، ادامه پیدا می کنن: این مثل قانون اول نیوتنه که میگه یه جسم متحرک دوست داره همین جوری حرکت کنه تا اینکه یه نیروی خارجی روش اثر بذاره. روندها هم همینطورن. تا وقتی یه سیگنال قوی برای برگشت روند نیاد، فرض بر اینه که روند فعلی ادامه داره.

الگوهای نموداری کلاسیک: زبان بصری بازار

نمودارها فقط یه سری خط نیستن. اونا شبیه یه نقاشین که رفتار معامله گرا و حرکت های بازار رو نشون میدن. یه سری الگوهای خاص هم تو این نمودارها وجود دارن که بارها و بارها تکرار میشن و بهمون سیگنال های مهمی میدن. جان مورفی به این الگوها حسابی پرداخته:

الگوهای بازگشتی (Reversal Patterns)

این الگوها وقتی شکل می گیرن که یه روند قراره تغییر جهت بده. مثلاً از صعودی به نزولی یا برعکس.

  • سر و شانه (Head and Shoulders): این الگو یکی از معروف ترین الگوهای بازگشتیه و معمولاً تو سقف ها (برای برگشت از صعودی به نزولی) یا کف ها (برای برگشت از نزولی به صعودی) دیده میشه. شبیه یه آدمه که یه سر بزرگ وسط داره و دو تا شونه در اطرافش.
  • سقف و کف دوقلو/سه قلو (Double/Triple Top/Bottom): وقتی قیمت دو یا سه بار به یه سقف یا کف مشخص برمی گرده و نمیتونه ازش عبور کنه، این الگو شکل می گیره و نشونه برگشت رونده.
  • V شکل (V-Formation): این الگو وقتی خیلی سریع و با یه تغییر جهت ناگهانی، قیمت برمی گرده و یه شکل V انگلیسی رو ایجاد می کنه.

الگوهای ادامه دهنده (Continuation Patterns)

این الگوها نشون میدن که یه روند فعلی، بعد از یه استراحت کوتاه، قراره ادامه پیدا کنه.

  • پرچم (Flag) و پنتانت (Pennant): اینا شبیه یه پرچم یا یه مثلث کوچیک هستن که تو یه روند قوی شکل می گیرن. بعد از تشکیل این الگوها، انتظار میره روند قبلی با قدرت ادامه پیدا کنه.
  • سه گوش ها (Triangles): این الگوها هم سه دسته ان: متقارن، صعودی و نزولی. هر کدوم با توجه به شکلشون، میتونن نشونه ادامه روند باشن. مثلاً مثلث صعودی معمولاً نشونه ادامه روند صعودیه.

یه نکته خیلی مهم که مورفی همیشه بهش تاکید می کنه، اهمیت حجم معاملاته. حجم، مثل بنزین یه ماشین میمونه. هرچی حجم بیشتر باشه، حرکت قیمت قوی تر و قابل اعتمادتره. پس وقتی یه الگو تشکیل میشه، حتماً حجم رو هم نگاه کنید تا مطمئن بشید سیگنالش معتبره.

بخش سوم: ابزارها و اسیلاتورها: تکمیل کننده تحلیل

تا اینجا یاد گرفتیم که چطور روندها رو بشناسیم و از الگوهای نموداری سر دربیاریم. اما تحلیل تکنیکال فقط به اینا ختم نمیشه. یه سری ابزار و شاخص دیگه هم هستن که بهشون میگیم اسیلاتورها و میانگین های متحرک، که کارمون رو برای تصمیم گیری حسابی راحت تر می کنن. مورفی هم توی کتابش حسابی به اینا پرداخته.

الگوهای شمعی ژاپنی: روانشناسی بازار در یک نگاه

شمع های ژاپنی یه روش خیلی قدیمی و باحال برای نمایش قیمت ها تو نمودارها هستن. هر شمع، چهار تا قیمت مهم رو تو یه بازه زمانی مشخص (مثلاً یه روز یا یه ساعت) نشون میده: قیمت باز شدن، قیمت بسته شدن، بالاترین قیمت و پایین ترین قیمت. شکل و رنگ این شمع ها، حسابی از روانشناسی معامله گرا و قدرت خریدار و فروشنده تو اون بازه زمانی حرف میزنه.

مورفی چند تا از الگوهای شمعی مهم رو معرفی می کنه:

  • دوجی (Doji): شمعی که قیمت باز شدن و بسته شدنش تقریباً یکیه. نشونه بی تصمیمی تو بازاره.
  • چکش (Hammer) و مرد دارآویز (Hanging Man): اینا شمع های کوچیکی هستن که یه سایه بلند به سمت پایین دارن. چکش تو کف روند نزولی نشونه برگشت به صعودیه و مرد دارآویز تو سقف روند صعودی نشونه برگشت به نزولی.
  • پوشای صعودی/نزولی (Bullish/Bearish Engulfing): یه شمع بزرگ، شمع قبلی رو به طور کامل پوشش میده. پوشای صعودی نشونه قدرت خریدار و پوشای نزولی نشونه قدرت فروشنده ست.
  • ستاره صبح/عصر (Morning/Evening Star): اینا الگوهای سه شمعی هستن که نشونه های قوی برگشت روند محسوب میشن.

الگوهای شمعی خیلی به درد شناسایی نقاط برگشتی و ورود و خروج مناسب میخورن.

میانگین های متحرک: شاخص های روندنما

میانگین های متحرک، مثل یه صافی عمل می کنن که نوسانات لحظه ای قیمت رو فیلتر می کنن و روند اصلی رو واضح تر نشون میدن. اونا با میانگین گرفتن از قیمت های گذشته تو یه بازه زمانی مشخص (مثلاً ۵۰ روز یا ۲۰۰ روز) محاسبه میشن.

انواع میانگین های متحرک:

  • میانگین متحرک ساده (SMA): ساده ترین نوعه. همه قیمت ها تو بازه زمانی مشخص رو با هم جمع میکنه و تقسیم بر تعدادشون میکنه.
  • میانگین متحرک نمایی (EMA): به قیمت های جدیدتر وزن بیشتری میده و واکنش سریع تری به تغییرات قیمت نشون میده.

کاربردهاشون:

* شناسایی روند: اگه قیمت بالای میانگین متحرک باشه، معمولاً روند صعودیه و اگه پایینش باشه، نزولی.
* نقاط حمایت و مقاومت پویا: میانگین های متحرک میتونن مثل خطوط حمایت و مقاومت عمل کنن که با تغییر قیمت، جابجا میشن.
* تقاطع ها (Cross-overs): یکی از معروف ترین سیگنال ها، تقاطع دو میانگین متحرک با بازه های زمانی مختلفه. مثلاً وقتی میانگین متحرک کوتاه مدت، میانگین متحرک بلندمدت رو به سمت بالا قطع میکنه، بهش میگن تقاطع طلایی (Golden Cross) که سیگنال خرید محسوب میشه. برعکسش هم تقاطع مرگ (Death Cross) که سیگنال فروشه.

اسیلاتورها: شاخص های مومنتوم و اشباع

اسیلاتورها ابزارهایی هستن که به ما میگن بازار بیش از حد خریده شده (Overbought) یا بیش از حد فروخته شده (Oversold). اونا بین یه محدوده مشخص نوسان می کنن و کمک می کنن نقاط احتمالی برگشت روند رو پیدا کنیم. مورفی به چند تا از اینا اشاره می کنه:

* شاخص قدرت نسبی (RSI – Relative Strength Index): این اسیلاتور بین ۰ تا ۱۰۰ نوسان می کنه. اگه RSI بالای ۷۰ باشه، میگن بازار بیش از حد خریده شده و ممکنه برگرده. اگه زیر ۳۰ باشه، میگن بیش از حد فروخته شده و ممکنه رو به بالا حرکت کنه. مورفی علاقه زیادی به RSI داره و به واگرایی ها (وقتی قیمت و RSI در جهت های مخالف هم حرکت می کنن) هم توجه ویژه ای داره. واگرایی ها معمولاً سیگنال های قوی برای برگشت روند هستن.
* مک دی (MACD – Moving Average Convergence Divergence): این اسیلاتور از اختلاف دو میانگین متحرک نمایی تشکیل شده و یه خط سیگنال هم داره. تقاطع خط مک دی با خط سیگنال، میتونه سیگنال خرید یا فروش بده. واگرایی های مک دی هم مثل RSI خیلی مهمن.
* استوکاستیک (Stochastic Oscillator): این اسیلاتور هم بین ۰ تا ۱۰۰ نوسان می کنه و به ما نشون میده قیمت بسته شدن تو کجای بازه قیمتی اخیر قرار گرفته. سطوح ۸۰ و ۲۰ تو این اسیلاتور مهم هستن و اشباع خرید و فروش رو نشون میدن.

نظریه موج الیوت: الگوهای تکرارشونده در بازار

تئوری موج الیوت یه مفهوم پیشرفته تر تو تحلیل تکنیکاله که میگه بازارها بر اساس یه سری الگوهای تکرارشونده و منظم حرکت می کنن که بهشون موج میگن. این امواج از یه الگوی ۵ موجی تو روند اصلی و یه الگوی ۳ موجی تو اصلاحات تشکیل شدن. البته مورفی خودش هم میگه این نظریه پیچیده است و برای تسلط بر اون به تجربه و مطالعه خیلی بیشتری نیاز دارید.

فیبوناچی: نسبت های طلایی در تحلیل تکنیکال

دنباله فیبوناچی و نسبت های طلایی که از اون به دست میان (مثل ۳۸.۲٪، ۵۰٪، ۶۱.۸٪ و…) تو تحلیل تکنیکال کاربرد زیادی دارن. از این سطوح میشه برای شناسایی نقاط احتمالی حمایت و مقاومت، هدف های قیمتی، و میزان اصلاحات (Retracement) تو یه روند استفاده کرد. مثلاً اگه یه قیمت بالا رفته، احتمال داره تا سطح ۳۸.۲٪ یا ۶۱.۸٪ فیبوناچی اصلاح کنه و بعد به حرکتش ادامه بده.

بخش چهارم: مدیریت ریسک و روانشناسی معامله گری (درس های عملی مورفی)

شاید فکر کنید تحلیل تکنیکال یعنی فقط نمودار و اندیکاتور، اما جان مورفی حسابی روی دو تا نکته دیگه تاکید می کنه که حتی از خود تحلیل هم مهم ترن: مدیریت ریسک و روانشناسی. چون اگه این دو تا رو بلد نباشی، بهترین تحلیل دنیا هم به دردت نمی خوره.

مدیریت سرمایه: کلید بقا در بازار

مورفی میگه اولین و مهمترین قانون تو بازار، «حفظ سرمایه» است. یعنی باید کاری کنی که ضررهات کوچیک باشن و از بازی خارج نشی. خیلیا فقط به سود فکر می کنن، اما یه معامله گر حرفه ای اول به مدیریت ریسک فکر می کنه.

* اندازه موقعیت: هرگز نباید با تمام سرمایه ات وارد یه معامله بشی. باید یه درصد مشخصی از کل سرمایه رو برای هر معامله در نظر بگیری تا اگه اون معامله اشتباه از آب دراومد، کل زندگی ت تحت تأثیر قرار نگیره.
* حد ضرر (Stop Loss): این مهمترین ابزار مدیریت ریسکه. قبل از اینکه وارد یه معامله بشی، باید بدونی تا کجا حاضری ضرر کنی. وقتی قیمت به اون نقطه رسید، بدون احساسات، از معامله خارج شو. مورفی می گه حد ضرر مثل یه بیمه نامه است برای سرمایه ات.
* اندازه عقب نشینی ها (Retracement): اینکه یه سهم بعد از یه حرکت قوی، چقدر ممکنه برگرده و اصلاح کنه، تو مدیریت ریسک مهمه. اگه بدونی یه سهم تا کجا ممکنه اصلاح کنه، میتونی حد ضرر درست بذاری یا تو نقطه بهتری وارد معامله بشی.

روانشناسی بازار و معامله گر: تأثیر احساسات بر تصمیم گیری

بازار پر از احساساته: ترس، طمع، هیجان، ناامیدی. این احساسات می تونن بهترین تحلیل ها رو هم خراب کنن. جان مورفی حسابی روی کنترل احساسات تاکید داره:

* ترس و طمع: ترس باعث میشه یه معامله خوب رو نصفه نیمه ببندی یا اصلاً وارد نشی. طمع هم باعث میشه بیشتر از حد توان ریسک کنی یا یه سود کوچیک رو تبدیل به ضرر بزرگ کنی چون فکر می کنی قراره میلیونر بشی.
* نظم و دیسیپلین: مورفی میگه یه استراتژی خوب داشته باش و بهش پایبند باش. وقتی همه از هیجان خریدن، تو شاید باید بفروشی. وقتی همه از ترس دارن میفروشن، تو شاید باید بخری. این کار فقط با دیسیپلین و نظم امکان پذیره.
* تحلیل تکنیکال و کنترل احساسات: تحلیل تکنیکال بهت یه نقشه راه میده. وقتی می دونی از نظر تکنیکالی قیمت تا کجا ممکنه بره یا از کجا برگرده، کمتر اسیر احساسات میشی. چون یه برنامه ریزی داری و داری طبق اون پیش میری. در واقع، با تحلیل تکنیکال می تونیم یه دید عینی به بازار داشته باشیم، نه یه دید احساسی.

پیام اصلی جان مورفی: هنر و علم تحلیل تکنیکال

جان مورفی تو تمام کتابش یه پیام اصلی رو بارها تکرار می کنه: تحلیل تکنیکال یه ابزار فوق العاده قدرتمنده، اما نه یه عصای جادویی. مثل هر مهارت دیگه ای، نیاز به مطالعه، تمرین مداوم و از همه مهم تر، تجربه عملی داره. نمی تونی فقط با خوندن یه کتاب، فردا میلیاردر بشی. باید وقت بذاری، نمودار ببینی، الگوها رو پیدا کنی، اشتباه کنی و از اشتباهاتت درس بگیری.

اون میگه تحلیل تکنیکال یه هنره که با علم ترکیب شده. هنر تشخیص الگوها و رفتار بازار، و علم استفاده از ابزارها و شاخص ها. مورفی توصیه می کنه که حتی اگه شما بیشتر اهل تحلیل بنیادی هستید، باز هم باید از تحلیل تکنیکال سر دربیارید. چون تحلیل بنیادی بهتون میگه «چی بخرید؟» ولی تحلیل تکنیکال بهتون میگه «کی بخرید و کی بفروشید؟». ترکیب این دوتا، یه معامله گر کامل رو می سازه.

در نهایت، جان مورفی به ما یادآوری می کنه که بازار یه جای پویاست و هیچ فرمول صد در صدی وجود نداره. اما با ابزارهایی که تحلیل تکنیکال بهمون میده، می تونیم احتمال موفقیتمون رو خیلی بالاتر ببریم و مثل یه ناوبان حرفه ای، تو دریای پرتلاطم بازار، راه خودمونو پیدا کنیم.

سخن آخر: گام های بعدی شما در مسیر تحلیل تکنیکال

خب، تا اینجا یه خلاصه مفصل و کاربردی از کتاب ارزشمند جان مورفی رو با هم ورق زدیم. دیدیم که تحلیل تکنیکال، فارغ از هر پیچیدگی ظاهری، یه عالمه نکته و ابزار جذاب داره که اگه درست استفاده بشن، می تونن کمک بزرگی برای ما تو بازارهای مالی باشن. از سه اصل بنیادین تحلیل تکنیکال گرفته تا نظریه داو و انواع روندها و الگوها و البته، اهمیت ابزارهایی مثل میانگین های متحرک و اسیلاتورها. و البته مهم تر از همه، درس های مدیریت ریسک و روانشناسی معامله گری که جون مورفی حسابی روشون تأکید داره.

حالا که با کلیات این کتاب آشنا شدید، پیشنهاد می کنیم اگه واقعاً دوست دارید تو این زمینه متخصص بشید و حسابی بازار رو دستتون بگیرید، حتماً خود کتاب «تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه» جان مورفی رو هم بخونید. هیچ خلاصه ای نمی تونه جای تجربه مطالعه کامل یه کتاب خوب رو بگیره. این خلاصه فقط یه شروع خوب بود تا ذهنتون باز بشه.

یادتون باشه، موفقیت تو بازارهای مالی یه شبه به دست نمیاد. باید صبور باشید، آموزش ببینید، تمرین کنید، تجربه به دست بیارید و از همه مهم تر، همیشه خودتون رو به روز نگه دارید. دانش تحلیل تکنیکال مثل یه عضله است، هرچی بیشتر تمرینش کنی قوی تر میشه. پس برید سراغ نمودارها، شروع به تحلیل کنید و ببینید چطور این اصول توی دنیای واقعی عمل می کنن. موفق باشید!

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه جان مورفی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه جان مورفی"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه