نگارگری چیست؟ آشنایی کامل با هنر نقاشی سنتی ایران

نگارگری
نگارگری، در واقع همون نقاشی ایرانی خودمونه، یه هنر ظریف و پر از رمز و راز که ریشه توی ذهن خلاق و روح پروازکننده هنرمندای قدیمی این مرز و بوم داره. این هنر فقط یه نقاشی ساده نیست، یه دریچه ست به دنیای معنا و خیال، جایی که هنرمند با قلم مو و رنگ هاش، داستان های اساطیری، عرفانی و ادبی رو زنده می کنه و حال و هوای یه عالم دیگه رو به تصویر می کشه. انگار که روحش پرواز می کنه و هر چی که اون بالا می بینه، رو بوم می آره.
نگارگری ایرانی خیلی وقتا با واژه مینیاتور اشتباه گرفته میشه، ولی خب این دو تا هنر کلی با هم فرق دارن. نگارگری یه عالم دیگه داره، یه فلسفه پشتشه که اون رو از بقیه نقاشی های ریزنقش دنیا جدا می کنه. بیاین با هم قدم به قدم وارد دنیای شگفت انگیز این هنر بشیم و ببینیم اصلا نگارگری چیه، از کجا اومده و تو طول تاریخ چه مسیر پرپیچ و خمی رو طی کرده.
نگارگری چیه؟ تعریف، ریشه شناسی و ماهیت هنری
وقتی اسم نگارگری میاد، شاید اولین چیزی که به ذهنمون برسه، نقاشی های ظریف و پرجزئیاتی باشه که توی کتاب های قدیمی دیدیم. ولی این هنر خیلی عمیق تر از یه تصویرسازی ساده ست. نگارگری رو میشه قلب تپنده نقاشی ایرانی دونست که با ادبیات، عرفان و فرهنگمون گره خورده.
واژه شناسی: نگارگری در برابر مینیاتور
قبل از هر چیزی، باید یه سوءتفاهم بزرگ رو برطرف کنیم. خیلی ها به اشتباه به نگارگری ایرانی میگن مینیاتور، در حالی که این دو تا هنر، با هم کلی فرق دارن. واژه نگارگری از ریشه نگاریدن به معنی نقاشی کردن و نگار به معنی نقش و تصویر میاد. یعنی کلاً یه کلمه فارسی اصیله برای هنر نقاشی خودمون.
اما مینیاتور یه کلمه فرانسویه که ریشه اش برمی گرده به miniare تو زبان لاتین، که به معنی نوشتن با مینیوم (یه نوع رنگدانه قرمز) بوده. مینیاتورهای اروپایی بیشتر برای تزیین نسخه های خطی توی قرون وسطی استفاده می شدن و تأکیدشون روی ریزه کاری و کوچکی اندازه بود. فرق اصلی نگارگری ایرانی با مینیاتور اروپایی فقط تو اندازه نیست، بلکه تو فلسفه، زیبایی شناسی و حتی تکنیک هاشون هم کلی تفاوت دارن. نگارگری ایرانی بیشتر به دنیای درون و عالم معنا توجه داره، در حالی که مینیاتور اروپایی بیشتر جنبه واقع گرایانه و تزیینی پیدا می کنه.
پس بهتره وقتی از هنر خودمون حرف می زنیم، از کلمه درستش، یعنی نگارگری استفاده کنیم و اسیر واژه های وارداتی نشیم که مفهوم هنر اصیل ما رو دقیق نشون نمیدن.
یادتون باشه، نگارگری ایرانی نه تنها یه نقاشی ریزنقشه، بلکه یه دریچه ست به دنیای خیال و معنا، چیزی که اون رو از مینیاتورهای ساده اروپایی جدا می کنه.
فلسفه و ویژگی های بنیادین نگارگری ایرانی
نگارگری ایرانی یه نقاشی معمولی نیست که بخواد طبیعت رو همون طوری که می بینیم، کپی کنه. نه، اینجا هنرمند می خواد از عالم ماده فراتر بره و چیزایی رو نقاشی کنه که با چشم سر دیده نمیشن. یعنی یه جورایی انگار هنرمند وارد عالم رؤیا میشه و بعد هر چی اونجا دیده رو با قلم مو به تصویر می کشه. همین موضوع باعث میشه نگارگری ویژگی های خاص و منحصر به فردی داشته باشه که اونو از نقاشی های غربی متمایز می کنه:
- عدم رعایت پرسپکتیو و سایه روشن: تو نگارگری، مثل نقاشی های غربی، خبری از پرسپکتیو سه بعدی یا سایه روشن نیست. تصاویر غرق در نور هستن و انگار همه چیز تو یه فضای روشن و روحانی شناوره. این عدم رعایت پرسپکتیو باعث میشه که چشم بیننده آزاد باشه و بتونه روی هر گوشه از نقاشی که دوست داره، تمرکز کنه و به جزئیاتش دقیق بشه.
- نقش نمادین رنگ ها: رنگ ها تو نگارگری فقط برای رنگ آمیزی نیستن، بلکه هر کدوم یه معنی و مفهوم خاص خودشون رو دارن. مثلاً رنگ طلایی که خیلی پرکاربرده، نماد نور، عالم بالا، قداست و سلطنته. هنرمند با انتخاب رنگ ها، پیام های پنهانی رو به مخاطبش منتقل می کنه.
- عدم اهمیت جنسیت در چهره پردازی: اگه به نگاره های قدیمی نگاه کنین، می بینین که چهره مرد و زن خیلی شبیه هم کشیده شده. این به خاطر اینه که تو عالم معنا، جنسیت اهمیت مادی نداره و همه ارواح به یک شکل دیده میشن.
- اهمیت انسان و پیوند با ادبیات: انسان، قهرمانان ملی، عرفا و قصه های ادبی جایگاه ویژه ای تو نگارگری دارن. این هنر یه جورایی بازتابی از شعر و ادب فارسیه و کلی از داستان های شاهنامه، خمسه نظامی و دیوان حافظ رو می تونیم تو نگاره ها ببینیم. نگارگر با شناخت عمیق ادبیات و عرفان، می تونه این مفاهیم رو به بهترین شکل تصویرسازی کنه.
کاربردها و گونه های نگارگری
نگارگری فقط یه نقاشی برای قاب کردن نیست. این هنر تو طول تاریخ، کاربردهای مختلفی داشته و تو جاهای مختلفی خودش رو نشون داده:
- کتاب آرایی: مهم ترین و اصلی ترین کاربرد نگارگری، تصویرسازی کتاب های خطی بوده. کتاب هایی مثل شاهنامه، خمسه نظامی، کلیله و دمنه، یا حتی کتاب های علمی و پزشکی، با نگاره های زیبا و ظریف، جلوه دیگه ای پیدا می کردن. نگارگر با تصویرسازی بیت ها یا فصل های مختلف کتاب، به خواننده کمک می کرد تا با داستان و مفهوم کتاب ارتباط عمیق تری برقرار کنه.
- مرقعات: گاهی اوقات هنرمند یه نگاره رو به صورت مستقل و جدا از کتاب خلق می کرد. به این آثار، مرقع میگن که می تونستن روی بوم، کاغذ یا حتی پوست کشیده بشن.
- دیوارنگاری و پرده نگاری: تو دوره هایی، نگارگری از محدوده کتاب خارج شد و روی دیوار کاخ ها، عمارت ها و حتی پرده ها نقش بست. این دیوارنگاره ها، فضایی باشکوه و خیال انگیز رو برای بیننده به وجود می آوردن.
- قلمدان نگاری و نقاشی روی اشیای کاربردی: هنر نگارگری حتی روی قلمدان ها، جعبه های آرایش، آینه ها و بقیه وسایل کاربردی هم خودش رو نشون داده و اون ها رو به یه اثر هنری ارزشمند تبدیل می کرده.
سیر تاریخی نگارگری در ایران: از دوران باستان تا معاصر
هنر نگارگری یه شبه به وجود نیومده، یه مسیر طولانی رو طی کرده و تو هر دوره ای، مثل یه درخت کهن، شاخه های جدیدی درآورده و برگ و بار بیشتری داده. قدمت این هنر به هزاران سال پیش برمی گرده و تو هر برهه ای از تاریخ، هنرمندان برجسته و خلاقی داشتیم که این هنر رو زنده نگه داشتن.
نگارگری پیش از اسلام: از غار دوشه تا هنر مانوی
شاید براتون عجیب باشه، ولی ریشه های نقاشی ایرانی به دوران پیش از تاریخ برمی گرده. اولین نقاشی هایی که میشه اسم نگاره رو روشون گذاشت، تو غار دوشه لرستان پیدا شدن که قدمتشون به بیش از 8 هزار سال پیش میرسه! این نشون میده که ایرانی ها از خیلی وقت پیش با هنر نقاشی آشنا بودن.
یکی از مهم ترین چهره ها تو تاریخ نگارگری پیش از اسلام، مانی نقاش، پیامبر آیین مانوی بود. مانی که خودش هنرمند توانایی بود، از نقاشی به عنوان یه زبان تصویری برای تبلیغ عقایدش استفاده می کرد. کتاب معروفش، ارژنگ، پر از تصاویر رنگارنگ بود که مفاهیم دینی و فلسفی مانوی رو نشون می داد. نقاشی مانوی (یا همون هنر مانوی) تو اون دوره خیلی محبوب شد و حتی به چین، کره و ژاپن هم رسید. تأثیر هنر ساسانی و بودایی رو میشه تو نقاشی های مانی دید، مخصوصاً تو استفاده از رنگ های تند و درخشان مثل قرمز، ارغوانی و طلایی، و همچنین هاله های نور دور سر شخصیت ها.
نگارگری در دوران آغازین اسلامی: سلجوقی و سامانی
بعد از ورود اسلام به ایران، نقاشی ایرانی برای یه مدت کوتاه دچار رکود شد، ولی این توقف موقت بود. هنرمندا کم کم دوباره دست به کار شدن و نگارگری رو با رنگ و بویی تازه، یعنی نگارگری اسلامی، ادامه دادن. تو دوره عباسیان، میشه رگه های نقاشی ایرانی رو تو دیوارنگاره های کاخ هایی مثل کاخ جوسق الخاقانی دید.
با روی کار اومدن حکومت های ایرانی مثل سامانیان، غزنویان و آل بویه، هنر ایرانی دوباره جون گرفت. تو این دوره، نقاشی روی سفالینه ها خیلی رونق داشت و نقش های روی سفال ها، نشون دهنده سبک نقاشی اون زمان بودن. اولین نمونه کتاب مصور ایرانی که از این دوران به دستمون رسیده، منظومه عاشقانه ورقه و گلشاه اثر عیوقیه. تصاویر این کتاب خیلی ساده و با رنگ های تخت و زنده هستن و پیکره ها هم معمولاً تو یه فضای کم عمق نقاشی شدن.
شکل گیری مکاتب بزرگ نگارگری ایرانی
نگارگری تو ایران، مثل یه رودخونه بزرگ، تو هر دوره ای مسیر خودش رو پیدا کرده و شاخه های مختلفی به اسم مکتب تشکیل داده. هر مکتب هم ویژگی های خاص خودش رو داشته که تحت تأثیر پایتخت ها، حکومتا و سلیقه هنرمندا شکل گرفته. این مکاتب، مثل ایستگاه های مهمی تو تاریخ نگارگری ایران هستن که هر کدومشون یه داستان جدا دارن.
تو جدول زیر می تونین یه مقایسه کلی از مهم ترین مکاتب نگارگری ایران رو ببینید:
مکتب | دوره تاریخی | مرکز | ویژگی های بارز | هنرمندان شاخص |
---|---|---|---|---|
بغداد (عباسی) | قرن ۱۲ میلادی (اواخر) | بغداد | تمایل به واقع گرایی، ترکیب بندی های متنوع، رنگ پس زمینه تربتی | یحیی بن محمود الواسطی |
سلجوقی | قرن ۵ و ۶ هجری | نیشابور، ری | هاله دور سر پیکره ها، سرهای بزرگ، استفاده از رنگ قرمز | – |
ایلخانی (تبریز اول) | قرن ۷ و ۸ هجری | مراغه، تبریز | تأثیر هنر چین (ابر، کوه، هاشور)، صحنه های فراخ | احمد موسی |
جلایری (تبریز-بغداد) | قرن ۸ هجری | تبریز، بغداد | فضاهای گسترده، پیکره های لاغر و بلند، رنگ های سرزنده تر | جنید بغدادی |
شیراز (اول) | قرن ۸ هجری (همزمان با ایلخانی) | شیراز | حفظ سنت های قدیمی، رنگ های پخته و لطیف، رواج شاهنامه نگاری | – |
هرات (تیموری) | قرن ۹ هجری | هرات | اوج نگارگری، رنگ های غنی، ترکیب بندی های پیچیده، جزئیات انسان | کمال الدین بهزاد |
بخارا | دوره صفویه (همزمان با هرات) | بخارا | ادامه سبک هرات، پیکره های کوتاه، ساختمان های از روبرو | محمود مذهب |
شیراز (دوم) | قرن ۹ هجری (تیموری) | شیراز | طراحی قوی تر پیکره ها، رنگ های خاموش، اهمیت عناصر نوشتاری | پیر احمد باغشمالی |
ترکمنان (قره قویونلو/آق قویونلو) | قرن ۸ و ۹ هجری | تبریز | تلفیق سبک ها، پیکره های خپل، چهره های گرد، مناظر خیالی | فرهاد، شیخی |
صفوی (تبریز دوم، قزوین، اصفهان) | قرن ۱۰ و ۱۱ هجری | تبریز، قزوین، اصفهان | تلفیق هنر خاوری و باختری، شلوغی و پیچیدگی ترکیب، عمامه قزلباش | سلطان محمد، میرعلیشیر نوایی، رضا عباسی، معین مصور |
قاجار | دوره زند و قاجار | تهران | تلفیق سنت ایرانی و اروپایی، نقاشی قهوه خانه ای، فرنگی سازی | – |
مکتب بغداد (مکتب عربی یا عباسی)
مکتب بغداد رو میشه اولین مکتب مهم نگارگری اسلامی دونست که تو اواخر قرن ۱۲ میلادی تو بغداد، پایتخت عباسیان، شکل گرفت. تو این دوره، ترجمه کتاب های غیرعربی خیلی رایج شد و نقاشا هم شروع کردن به تصویرسازی این کتاب ها. این سبک یه کم به نقاشی بیزانسی و واقع گرایی گرایش داشت، ولی بازم میشه رگه هایی از هنر ساسانی و آسیای میانه رو توش پیدا کرد؛ مثلاً استفاده از ترکیب بندی های متقارن، رنگ طلایی و هاله های نور دور سر شخصیت ها. یکی از ویژگی های جالب این مکتب، تنوع بالای ترکیب بندی ها و سبک هاست که نشون میده هنرمندا می خواستن به سلیقه های مختلف مخاطبا پاسخ بدن.
تو نقاشی های این مکتب، معمولاً فضاهای خالی زیادی دیده میشه که رنگ پس زمینه همون رنگ کاغذ اصلیه و یه جورایی انگار نگاره ها تو فضا رها شدن. چهره ها هم معمولاً شبیه نژاد سامی هستن با دماغ های کشیده و ریش های سیاه. یحیی بن محمود الواسطی یکی از معروف ترین هنرمندای این مکتبه که کلی از تصاویر کتاب مقامات حریری رو اون کشیده. اگه به این آثار نگاه کنین، می بینین که حیوانات و آدم ها خیلی پرتحرک کشیده شدن و اغلب تو گروه های به هم چسبیده نمایش داده میشن.
مکتب سلجوقی (بزرگ و کوچک)
تو دوره سلجوقیان (قرن ۵ و ۶ هجری)، با اینکه احتمالش هست هنر بصری تو شاخه های مختلف حسابی رونق داشته، ولی خب آثار زیادی از اون دوران به دستمون نرسیده. بیشتر اطلاعاتمون از این دوره، از نقاشی های روی سفالینه ها به دست میاد. چون تو اون زمان استفاده از فلزات گرون بها تو ظروف ممنوع بود، ساخت ظروف سفالی خیلی باب شد.
نقش های روی این سفال ها معمولاً آدم ها و حیوانات رو تو یه منظره ساده و نمادین نشون میدن. یه ویژگی جالب این مکتب، وجود یه هاله دور سر پیکره هاست که باعث میشه شخصیت ها از پس زمینه جدا بشن. تو این دوره، سرها معمولاً بزرگ تر از بدن کشیده میشن و بازوبند هم تو دست شخصیت ها دیده میشه. نقوش و تزیینات هم اغلب به رنگ قرمزه. منظومه ورقه و گلشاه رو میشه اولین نمونه کتاب مصور این دوره دونست که پیوند نقاشی و ادبیات رو نشون میده. تو این کتاب، تصاویر افقی هستن و معمولاً پس زمینه های رنگی تخت به رنگ قرمز، آبی یا سبز دارن.
مکتب ایلخانی (تبریز اول)
با حمله مغول ها و روی کار اومدن ایلخانیان، شهرهای مراغه و تبریز تبدیل به مراکز فرهنگی مهمی شدن. حکومت ایلخانی دو تا اتفاق مهم برای نگارگری ایرانی داشت: اول اینکه عناصر و تکنیک های هنر چین رو به ایران آورد، و دوم اینکه یه مدل جدید از هنرپروری گروهی تو کارگاه ها و کتابخانه های سلطنتی رو راه انداخت. مکتب تبریز اول (که بهش مکتب مغول یا ایلخانیان هم میگن)، پایه های اصلی نگارگری ایرانی رو شکل داد.
یکی از مهم ترین اتفاقات این دوره، تأسیس شهرک فرهنگی ربع رشیدی تو تبریز توسط رشیدالدین فضل الله همدانی بود که محلی برای جمع شدن هنرمندا، محققا و خطاطا از ایران و جاهای دیگه بود. از آثار مهمی که تو ربع رشیدی تولید شد، جامع التواریخ هست که کلی هنرمند با سبک های متنوع روش کار کردن.
مکتب تبریز اول نسبت به دوره سلجوقیان کلی تغییر کرد. چیزایی مثل هاشورزنی، نقاشی ابرها و کوه ها، چهره ها، ترکیب بندی و استفاده از رنگ نقره ای، همه از هنر چینی و بیزانسی الهام گرفته شدن. ولی با این حال، حالت فیگورهای انسانی و چیدمانشون تو تصویر، بازم مایه ایرانی داشت. صحنه ها هم بازتر شدن و دیگه فقط یه تیکه کوچیک رو نشون نمیدادن، بلکه بخشی از آسمون رو هم می تونستیم ببینیم. اوج هنر تبریز اول رو میشه تو شاهنامه دموت دید که تأثیر هنرهای بیگانه توش خیلی واضحه.
مکتب جلایری (تبریز-بغداد)
بعد از ایلخانیان، خاندان جلایریان قدرت رو تو تبریز و بغداد گرفتن. تو این دوره، کتاب آرایی حسابی مورد توجه قرار گرفت و کلی از آثار دوره ایلخانی جمع آوری و نگهداری شدن. با اینکه تو این دوره تنش های زیادی وجود داشت، ولی خیلی از هنرمندا، مخصوصاً تو دوره سلطان احمد جلایر، مورد حمایت قرار گرفتن. حتی بعضی از پادشاها خودشون هم شعر می گفتن و نقاشی می کشیدن!
هنرمندا راه مکتب ایلخانی رو ادامه دادن، ولی در کنارش کلی تجربه جدید هم انجام دادن. نتیجه این تجربه ها، دیوان خواجوی کرمانی بود که یکی از نسخه هاش امضای هنرمندی به اسم جنید بغدادی رو داره. این امضا قدیمی ترین امضای یه نقاش ایرانیه که پیدا شده. تو نقاشی های جنید و مکتب جلایری، فضاها حسابی گسترده شدن و نقاشی ها یه صفحه کامل رو به خودشون اختصاص میدن. پیکره ها لاغر و بلند هستن و برای اولین بار، فضاهای معماری هم داخل و هم خارج رو همزمان نشون میدن. رنگ ها هم نسبت به دوره ایلخانی سرزنده تر شدن و دیگه از عناصر چینی تو کارا خبری نیست.
مکتب شیراز (دوره آل اینجو و آل مظفر)
همزمان با مکاتب ایلخانی و جلایری تو تبریز و بغداد، تو قرن هشتم هجری، یه جریان هنری مستقل تو شهر شیراز شکل گرفت. وقتی مغول ها حمله کردن، حاکمان فارس با درایتشون تونستن شیراز رو از ویرانی نجات بدن و این شهر مرکز امنی برای هنرمندا و فرهیختگان ایرانی شد. به خاطر همین، شیراز مرکزی برای حفظ سنت ها و هنرهای قدیمی ایرانی، مثل هنر سلجوقی، شد و در برابر هنرهای بیگانه مقاومت کرد. تو این زمان، شعر و ادب فارسی هم حسابی شکوفا شد و بزرگانی مثل سعدی و حافظ تو این شهر زندگی می کردن.
کارگاه های کتابت تو شیراز خیلی رونق گرفتن و تصویرسازی شاهنامه حسابی باب شد. تصاویر کتاب های شیراز ساده و شبیه به کتاب ورقه و گلشاه دوره سلجوقی هستن. رنگ های تخت و زنده با پیکره های بزرگ و فضای کم عمق، سنت های قدیمی هنر ایران رو یادآوری می کنن. تو مکتب شیراز، تمرکز اصلی روی انسانه و بقیه نقوش فقط اطراف اون رو پر می کنن. تولید کتاب تو شیراز اونقدر زیاد بود که حتی محصولاتشون رو به کشورای دیگه مثل ترکیه و هند هم صادر می کردن. این سنت رو بهش سبک تجاری هم میگن که تا دوره مکتب اصفهان تو شیراز ادامه داشت.
مکتب هرات (تیموری)
اواخر قرن هشتم، تیمور گورکانی به ایران حمله کرد و جانشینش، شاهرخ، شهر هرات رو مرکز حکومتش انتخاب کرد. تو کارگاه درباری شاهرخ، بایسنقر میرزا، دستاوردهای نگارگران شیراز، تبریز و حتی نقاشی چینی رو با هم ترکیب کرد و مکتب هرات رو به وجود آورد. سبک نگارگری تو دوره بایسنقر میرزا، به یه سبک رسمی و ثابت تبدیل شد که نمونه کاملش رو میشه تو شاهنامه بایسنقری دید.
ولی اوج نگارگری ایرانی تو دوره هرات، زمان سلطان حسین بایقرا و وزیرش، میرعلیشیر نوایی بود. تو این دوره، ایران یکی از باشکوه ترین دوره های هنری خودش رو تجربه کرد و هنرمندا حسابی ارج و قرب پیدا کردن. کمال الدین بهزاد، معروف ترین نگارگر این دوره بود که نگاهی به انسان و زندگی روزمره مردم داشت و اینا رو وارد آثار درباری کرد. مکتب هرات و مخصوصاً سبک کمال الدین بهزاد اونقدر قوی و تأثیرگذار بود که مکاتب بعدی، مثل مکتب تبریز دوم، مستقیماً از اون تأثیر گرفتن. رنگ ها غنی تر شدن، ترکیب بندی ها پیچیده تر شدن و جزئیات فعالیت های انسانی بیشتر مورد توجه قرار گرفتن.
مکتب بخارا
بعد از روی کار اومدن حکومت شیبانیان تو هرات، پایتخت به بخارا منتقل شد و خیلی از هنرمندای مکتب هرات هم به بخارا کوچ کردن. این جوری مکتب بخارا شکل گرفت که ادامه سبک هرات بود. محمود مذهب، مهم ترین هنرمند مکتب بخارا بود که شیوه کمال الدین بهزاد رو ادامه می داد.
ویژگی های مکتب بخارا شامل رنگ های غنی، جزئیات زیاد تو شکل های ساده، پیکره های کوتاه و ساختمان های از روبرو می شد. نقاشی های بخارا معمولاً مستقل از کتاب تصویرسازی میشدن و بعداً به کتاب ها اضافه می شدن. حاشیه تصاویر رو هم معمولاً با تشعیر (یه نوع تزیین با طلا و نقره) پر می کردن.
مکتب شیراز دوم (تیموری)
تو شیراز، تو دوره تیموریان و اواخر قرن هشتم، دو تا از نوادگان تیمور، یعنی اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان، حاکم بودن که هر کدومشون تأثیر زیادی رو هنر شیراز گذاشتن. اسکندر سلطان، هنرمندای شیراز رو دوباره دور هم جمع کرد و جونگ هایی رو تصویرسازی می کردن که به منتخب های اسکندر سلطان معروف شدن.
استفاده از رنگ آبی لاجوردی، صخره های اسفنجی تو حاشیه افق آسمون، پیکره های لاغر و رنگی و بناهای پر از تزیین، از ویژگی های مکتب اسکندر سلطان بود که بعدها مستقیماً به مکتب هرات هم منتقل شد. بعد از اون، ابراهیم سلطان حکومت شیراز رو گرفت و تو دوره اون، تحول بزرگی تو سبک شیراز به وجود اومد. پیکره ها طراحی قوی تری پیدا کردن، رنگ ها آروم تر شدن و تقارن تو آثار حسابی به چشم می خورد. عناصر نوشتاری هم تو ترکیب بندی اهمیت خاصی پیدا کردن.
مکتب ترکمنان (قره قویونلو و آق قویونلو)
تو قرن هشتم هجری، دو تا قوم ترکمن، یعنی قره قویونلوها و بعدش آق قویونلوها، بخش غربی ایران رو گرفتن. سبک ترکمنان یه جورایی مخلوطی از مکاتب هرات، تبریز، شیراز و بغداد بود. اونا هم مثل تیموریان کارگاه سلطنتی راه انداختن و همه نگارگرای محلی و غیرمحلی رو به خدمت خودشون درآوردن.
نتیجه کارشون یه شیوه جدید و متفاوت بود که ویژگی های بارزش پیکره های چاق، چهره های گرد با ابروهای قوس دار و دهانی کوچیک بود. تو آثار تبریز، به خاطر ریشه های قوی نقاشی طبیعت تو مکتب تبریز اول، طبیعت بیشتر مورد توجه قرار گرفت و مناظر خیالی و عجیبی به وجود اومدن. تو شیراز هم سبک تجاری ادامه پیدا کرد که ساده و بدون پیرایه بود، ولی تصاویرش خیلی واضح و صریح بودن. فرهاد یکی از هنرمندای شیرازیه که احتمالاً مبدع سبک تجاری بوده و نسخه خاوران نامه رو تصویرسازی کرده.
مکتب صفوی (مکاتب تبریز دوم، قزوین، مشهد، اصفهان)
با تشکیل حکومت صفویه توسط شاه اسماعیل، پایتخت به تبریز منتقل شد و نگارگران ترکمن، از جمله سلطان محمد، تو تبریز جمع شدن. هنرمندای مکتب هرات، مثل شیخ زاده و کمال الدین بهزاد هم اول تو هرات برای صفویه کار می کردن و بعد تو زمان شاه تهماسب به تبریز مهاجرت کردن.
یکی از مهم ترین ویژگی هایی که تو نگارگری های صفویان زیاد می بینیم، یه نوع عمامه خاص، معروف به عمامه قزلباشه که رو سر شخصیت ها قرار می گیره. با ترکیب نگارگری غربی و شرقی ایران، یه سبک اصیل و کامل به وجود اومد که نمونه های درخشانش شاهنامه تهماسبی و خمسه تهماسبی هستن. تو این دو اثر، دو قطب اصلی سبک سلطان محمد (با طبیعت خیالی تر) و سبک بهزاد (با تمرکز روی انسان و روابط انسانی) رو می تونیم ببینیم.
تو مکتب تبریز دوم، نگارگری ها خیلی شلوغ تر شدن و آدم های بیشتری تو یه صحنه جا داده شدن که همین باعث ترکیب بندی های پیچیده تر و تنوع رنگی بالا شده. با اینکه پرسپکتیوی وجود نداره، ولی تصاویر هم دوبعدی و هم سه بعدی به نظر می رسن. اتفاقات و مکان ها همزمان تو یه تصویر جا داده شدن، طوری که انگار کلی داستان مختلف رو تو یه قاب می بینیم، ولی بازم همه چیز یکپارچه و واحده.
بعد از اینکه پایتخت به قزوین منتقل شد، از پشتیبانی شاه تهماسب از هنر کم شد و خیلی از هنرمندا به شهرهای دیگه پراکنده شدن. تو مشهد، ابراهیم میرزا، شاهزاده جوان صفوی، یه کارگاه هنری تشکیل داد و هنرمندای رد شده از تبریز و هنرمندای محلی مشهد رو دور هم جمع کرد. این جوری سبک تبریز صفوی با رویکردهای جدید تو مشهد ادامه پیدا کرد. از مهم ترین آثار این دوره، هفت اورنگ اثر جامیه. تو مشهد، تاکیدهای رنگی با لکه های سفید، خطوط نرم و منحنی، درختان کهنسال و جوونای لاغر با گردن بلند و صورت گرد، دیده میشه.
مکتب اصفهان
بعد از یه دهه هرج و مرج، شاه عباس به تخت صفویان نشست و پایتخت رو به اصفهان برد. تو این دوره، همه هنرهای صناعی حسابی رونق گرفتن و مطابق با سلیقه شاه شکل گرفتن. به خاطر علاقه شاهان صفوی به هنر غرب، این هنر کم کم به جامعه هم نفوذ کرد. ولی هنر نقاشی تو این دوره یه جورایی متفاوت و پیشرو بود، چون تقریباً مستقل از حمایت دربار بود.
تو این دوره، یه سبک جدید به وجود اومد که هنرمند آثار مستقل از کتاب رو به صورت گسترده تولید می کرد. این اتفاق به دو دلیل مهم افتاد: کم شدن حمایت درباری و رشد طبقه بازرگانان. سلیقه شاهان داشت عوض میشد و هنرمندا دیگه نمی تونستن فقط به حمایت دربار تکیه کنن، واسه همین رفتن سمت سرمایه دارها و نوکیسه ها. از اونجایی که این قشر هم توانایی مالی تولید یه کتاب کامل رو نداشتن، به تک نگاره بسنده می کردن. تو این بین، یه هنرمند جوون و با استعداد به اسم رضا عباسی ظهور کرد که این سبک نقاشی رو به کمال خودش رسوند. روش کار رضا عباسی بر اساس ارزش های خطی بود؛ یعنی با ضخامت و نازکی خطوط به اثر حجم می داد.
تو نگاره های رضا عباسی، معمولاً پیکره ها بزرگ و بدون ارتباط با محیط بودن. بعدها معین مصور سبک رضا عباسی رو با یه تلفیق از سبک شخصی خودش ادامه داد. میشه گفت تو این دوره، پیوند نقاشی با ادبیات کم رنگ شده بود و خط بر رنگ تو نگارگری غالب شده بود. همین دو تا اتفاق باعث شد که هنرمند به اطرافش نگاه کنه و اتفاقات روزمره رو ثبت کنه. کم کم سنت کارگاهی ضعیف تر شد و ارزش فردی هر هنرمند بیشتر شد. به همین خاطر، امضا زدن همراه با رقم زنی های طولانی تو این دوره حسابی رایج شد، مخصوصاً تو آثار معین مصور.
نقاشی دیواری هم یکی دیگه از هنرهایی بود که تو قرن یازدهم هجری تو کاخ های صفوی اصفهان حسابی جلوه پیدا کرد. کم کم با ورود اروپایی ها، سبک نقاشی غربی هم وارد نقاشی های ایران شد و سلیقه شاهان صفوی رو به خودش جذب کرد. اواخر این دوره، دو تا جریان اصلی رو می بینیم: اولی سبک خاص و مستقل نگارگرانی مثل رضا عباسی و معین مصور، و دومی نقاشانی مثل محمد زمان که به طبیعت گرایی اروپایی کشیده شدن و آثارشون رو مکتب ایتالیا اصفهان میگن. این گرایش طبیعت گرایی کم کم طرفدارای بیشتری پیدا کرد و یه سرآغاز جدید تو سبک نگارگری ایرانی بود.
مکتب قاجار
مکتب نقاشی قاجار از دوره زند شروع شد و تا دوره قاجار و یه خورده بعد از اون هم ادامه داشت. این سبک به عنوان یه مکتب منسجم تو نقاشی ایران، جایگاه خاصی داره. بیشتر ویژگی های این شیوه، از تلفیق نقاشی سنتی ایرانی با عناصر و شیوه های نقاشی اروپایی شکل گرفت. با اینکه آثاری شبیه به این سبک از دوره صفوی تو ایران رایج بود و بهش فرنگی سازی می گفتن، ولی تو دوره زند و قاجار بود که شکل مشخص خودش رو پیدا کرد.
تو دوره قاجار، یه نوع نقاشی عامیانه هم به اسم نگارگری قهوه خانه ای به وجود اومد که روی داستان های حماسی و مذهبی تمرکز داشت. نگارگری تو دوره قاجار سه تا دوره اصلی داشت: اوایل قاجار بیشتر مایه ایرانی داشت، اواسطش هم از نقاشی ایرانی و هم از کلاسیک اروپایی الهام می گرفت، و آخرش دیگه سبک اروپایی حسابی غالب شد. حتی بعضی از نقاشا شروع به کپی کردن آثار استادان رنسانس کردن و این کار رو فرنگی سازی نامیدن. رنگ های غالب تو رنگ روغن های قاجار، معمولاً سرخ رنگ بودن و تصویرگری کتاب ها هم دوباره تو این دوره مورد توجه قرار گرفت.
هنرمندان شاخص نگارگری ایرانی
هنر نگارگری بدون هنرمنداش، هیچی نیست. تو طول تاریخ، کلی هنرمند خلاق و بی نظیر داشتیم که با قلم مو و رنگ هاشون، این هنر رو زنده نگه داشتن و شاهکارهای جاودانه ای خلق کردن. بیاین چند تا از مهم ترینشون رو بشناسیم:
- مانی نقاش: همون طور که گفتیم، مانی پایه گذار هنر مانوی بود و با کتاب ارژنگ، یه شروع عالی برای نگارگری کتاب تو ایران رقم زد.
- جنید بغدادی: اسم جنید بغدادی با مکتب جلایری گره خورده. اون اولین نقاش ایرانیه که اسمش رو پای اثرش امضا کرده و تو دیوان خواجوی کرمانی، فضاهای گسترده و شاعرانه ای رو به تصویر کشیده.
- کمال الدین بهزاد: بهزاد رو میشه سلطان نگارگری ایران دونست! تو دوره تیموریان و مکتب هرات، اون با نوآوری هاش و نگاهش به زندگی روزمره مردم، نگارگری رو به اوج رسوند. کارهاش پر از رنگ و حرکت و جزئیاته و یه روح تازه ای به این هنر بخشید.
- رضا عباسی: تو دوره صفوی و مکتب اصفهان، رضا عباسی یه انقلابی تو نگارگری به وجود آورد. اون نگارگری رو از قید کتاب آرایی آزاد کرد و شروع به کشیدن تک چهره ها (پرتره) و نقاشی های دیواری کرد. سبک خطی و پر از حجم اون، خیلی خاص و منحصر به فرد بود.
- معین مصور: شاگرد رضا عباسی بود و سبک استادش رو ادامه داد، ولی بازم امضای خودش رو تو کارهاش گذاشت. معین مصور هم کلی آثار مستقل و پرتره داره که نشون دهنده اهمیت روزافزون هنرمندای فردی تو اون دوره بود.
- محمود مذهب: تو مکتب بخارا، محمود مذهب راه کمال الدین بهزاد رو ادامه داد و آثار زیبا و رنگارنگی رو خلق کرد.
- استاد محمود فرشچیان: حالا که حرف از بزرگان نگارگریه، نمیشه اسم استاد محمود فرشچیان رو نیاورد. ایشون تو دوران معاصر، با آثار بی نظیر و عرفانیشون، نگارگری ایرانی رو به دنیا شناسوندن و یه جورایی سفیر این هنر اصیل هستن. آثار ایشون پر از معنویت، حرکت و رنگه و واقعاً روح آدم رو جلا میده.
تفاوت های کلیدی نگارگری ایرانی با سایر نقاشی های شرقی و غربی
نگارگری ایرانی یه هنر باهویته و مثل خیلی چیزای دیگه تو فرهنگمون، یه سری ویژگی های خاص خودش رو داره که اونو از نقاشی های جاهای دیگه دنیا جدا می کنه. بیاین ببینیم فرقش با بقیه چیه:
- با مینیاتور چینی و هندی: شاید نگاره های چینی و هندی هم ظریف و ریز باشن، ولی یه فرق بزرگ با نگارگری ایرانی دارن: تو نگارگری ایرانی، انسان همیشه محور اصلیه. خیلی کم پیش میاد که یه نقاشی ایرانی رو ببینین که توش خبری از انسان نباشه. نگارگرا همیشه دنبال بیان حالات انسانی، عرفانی و حماسی بودن. در حالی که تو نقاشی های چینی، طبیعت و چشم اندازها گاهی بدون حضور انسان هم به تصویر کشیده میشن.
- با مینیاتور اروپایی: اینو که قبلاً هم گفتیم، ولی بازم تاکید می کنم. مینیاتورهای اروپایی بیشتر روی واقع گرایی و تزیینات تاکید دارن، ولی نگارگری ایرانی یه فلسفه عمیق پشتش داره. اونجا پرسپکتیو رعایت میشه، سایه روشن وجود داره، ولی تو نگارگری ایرانی، هنرمند از این قواعد مادی فراتر میره و یه دنیای غرق در نور رو خلق می کنه.
به طور خلاصه، نگارگران ایرانی همیشه یه پیوند محکم با شعر، فرهنگ، افسانه ها، اساطیر و قهرمانان ملی ما داشتن. هر نگاره ای رو که نگاه می کنی، یه داستان یا یه بیت شعر پشتشه. این پیوند عمیق با هویت ملی و فرهنگی، چیزیه که نگارگری ایرانی رو حسابی خاص و متمایز می کنه.
نگارگری در دوران معاصر و آینده این هنر
بعد از دوره صفویه و ورود تکنیک های نقاشی اروپایی به ایران، نگارگری یه جورایی از مسیر اصلی خودش فاصله گرفت و دچار تغییر و تحولات زیادی شد. ولی با این حال، هیچ وقت به طور کامل از بین نرفت. تو دوران قاجار، هم شاهد تلفیق هنر سنتی با اروپایی بودیم و هم شاهد ظهور نقاشی قهوه خانه ای که برای خودش یه دنیای دیگه داشت.
امروزه، نگارگری ایرانی دوباره جون گرفته و هنرمندای خیلی خوبی تو این زمینه فعالیت می کنن. نگارگری های معاصر بیشتر به سمت مضامین قرآنی، عرفانی و حتی مسائل اجتماعی روز پیش میرن. هنرمندایی مثل استاد محمود فرشچیان که دیگه معرف حضور همه هستن، یا هنرمندای دیگه ای مثل مجید مهرگان، اکبر تجویدی، رستم شیرازی، محمدعلی رجبی، هادی تجویدی، علی مطیع و مهین افشارپور، دارن این هنر اصیل رو زنده نگه میدارن و با نوآوری هاشون، راه های جدیدی رو برای آینده نگارگری باز می کنن.
شاید یکی از چالش های نگارگری تو دنیای امروز، این باشه که بتونه جایگاه خودش رو تو دنیای هنر مدرن پیدا کنه و همزمان، ریشه ها و اصالتش رو هم حفظ کنه. ولی با توجه به پتانسیل بالای این هنر و روحیه خلاق هنرمندای ایرانی، میشه امیدوار بود که نگارگری مثل یه نگین درخشان، همچنان تو دنیای هنر می درخشه و نسیم روح نواز خودش رو به جان تشنه هنر دوستان می رسونه.
نگارگری فقط یه نقاشی نیست، یه تاریخ زنده است، یه میراث فرهنگی بزرگه که از دل قرن ها تجربه و خلاقیت به دست ما رسیده. هر تابلوی نگارگری، یه کتابیه پر از داستان های ناگفته و یه دریچه ست به دنیای رمزآلود معنا.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "نگارگری چیست؟ آشنایی کامل با هنر نقاشی سنتی ایران" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "نگارگری چیست؟ آشنایی کامل با هنر نقاشی سنتی ایران"، کلیک کنید.