مهاجرت تحصیلی به کانادا زیر 18 سال
چشم هات رو ببند… تصور کن توی یه فرودگاه شلوغ ایستادی صدای چرخ های چمدون ها روی زمین همهمه خداحافظی ها و اعلام پروازها فضا رو پر کرده. اما این بار این تویی که بلیط یک طرفه به دست داری نه برای تعطیلات بلکه برای یه شروع تازه. یه شروع توی سرزمین رویاها کانادا. دل توی دلت نیست یه کم ترس یه دنیا هیجان و یه کوله بار آرزو… این شروع یه ماجراجویی به اسم مهاجرت تحصیلی زیر ۱۸ سال به کاناداست.

شاید الان داری با خودت فکر می کنی “مگه میشه؟ من هنوز بچه ام!” یا “خانواده م اجازه میدن؟ هزینه هاش چطوره؟” باور کن من هم یه روزی دقیقاً همین سوال ها رو از خودم پرسیدم. درست مثل تو کنجکاو بودم یه کم نگران و خیلی امیدوار. اینجا قراره با هم قدم به قدم این مسیر رو طی کنیم نه فقط با اطلاعات خشک و رسمی بلکه با یه زبون خودمونی انگار کنار آتیش نشستیم و داریم قصه تعریف می کنیم. آماده ای؟ پس بزن بریم!
فصل اول : جرقه ی یک رویا
همه چیز از یه جرقه شروع شد یه کنجکاوی ساده. شاید یه فیلم دیدی یه دوست برات از کانادا تعریف کرد یا اصلاً توی اینترنت یهو چشمت به عکس های دانشگاه های مدرن و شهرهای سرسبز کانادا افتاد. برای من اون جرقه یه مستند درباره ی سیستم آموزشی کانادا بود. یادم میاد شب تا صبح بیدار موندم و به این فکر می کردم که چقدر با سیستم آموزشی ما فرق داره. آموزش خلاقانه احترام به فردیت امکانات فوق العاده… انگار یه دنیای دیگه بود.
کم کم این جرقه تبدیل به یه رویا شد یه رویای شیرین که هر روز بزرگ تر می شد. شروع کردم به تحقیق اولش توی اینترنت بعد سراغ دوست و آشنا. هر چی بیشتر می فهمیدم بیشتر مطمئن می شدم که این فقط یه رویا نیست یه هدفه که می تونم بهش برسم.
یادمه اولین باری که با پدر و مادرم موضوع رو مطرح کردم اولش یه کم جا خوردن. مهاجرت؟ اونم به کانادا؟ اونم زیر ۱۸ سال؟ ولی خب پدر و مادر من همیشه حامی رویاهام بودن. بعد از کلی صحبت و تحقیق و البته نشون دادن شور و اشتیاق خودم کم کم راضی شدن که حداقل بیشتر در موردش بدونیم.
محتوای مرتبط: شرایط تحصیل در اروپا برای ایرانیان
اینجا اولین نکته ی مهم رو یاد گرفتم : هیچ رویایی بدون تلاش و پشتکار به واقعیت تبدیل نمیشه. اگه تو هم این رویا رو توی سرت داری اولین قدم اینه که جدی بگیریش و شروع کنی به جمع آوری اطلاعات. نترس از سوال پرسیدن نترس از تحقیق کردن نترس از روبرو شدن با چالش ها. چون دقیقاً همین چالش ها هستن که تو رو قوی تر و پخته تر می کنن.
فصل دوم : هزارتوی انتخاب ها
خب بعد از اینکه رویا شکل گرفت و خانواده هم همراه شدن نوبت به بخش هیجان انگیز و البته یه کم گیج کننده ی ماجرا رسید : انتخاب ها. کانادا کشور بزرگیه با شهرهای مختلف مدارس متنوع و برنامه های آموزشی گوناگون. از کجا باید شروع کرد؟
اول از همه باید تصمیم بگیری که چه نوع مدرسه ای برات مناسب تره. مدارس کانادا به دو دسته ی اصلی تقسیم میشن :
- مدارس دولتی : این مدارس معمولاً هزینه ی کمتری دارن و تنوع فرهنگی بالایی دارن. برای دانش آموزان بین المللی هم برنامه های حمایتی خوبی ارائه میدن.
- مدارس خصوصی : این مدارس معمولاً امکانات بیشتر کلاس های کوچکتر و برنامه های تخصصی تر دارن. هزینه شون بیشتره ولی خب کیفیت آموزش و خدماتشون هم معمولاً بالاتره. مدارس خصوصی خودشون به چند دسته تقسیم میشن از جمله مدارس شبانه روزی (Boarding Schools) که دانش آموزان همونجا زندگی می کنن و درس می خونن و مدارس روزانه (Day Schools) که دانش آموزان فقط برای کلاس ها میرن و برمی گردن خونه.
من خودم بین مدارس شبانه روزی و روزانه خیلی دودل بودم. از یه طرف زندگی توی خوابگاه مدرسه به نظرم خیلی هیجان انگیز میومد یه تجربه ی کاملاً جدید و مستقل. از طرف دیگه زندگی با یه خانواده ی کانادایی (که بهش میگن هوم استی (Homestay)) هم خیلی جذاب بود فرصتی برای آشنایی نزدیک تر با فرهنگ کانادایی و تمرین زبان انگلیسی.
بعد از کلی تحقیق و مشورت با مشاور تحصیلی تصمیم گرفتم که مدرسه ی شبانه روزی رو انتخاب کنم. به نظرم اینطوری می تونستم تجربه ی کامل تری از زندگی دانشجویی توی کانادا داشته باشم و از امکانات مدرسه به بهترین شکل استفاده کنم.
انتخاب شهر هم خیلی مهم بود. کانادا شهرهای بزرگ و کوچیک زیادی داره هر کدوم با ویژگی های خاص خودشون. تورنتو و ونکوور شهرهای بزرگ و پرجنب وجوش هستن با تنوع فرهنگی بالا و فرصت های شغلی زیاد. مونترال شهر فرانسوی زبانه کاناداست و فرهنگ و معماری اروپایی داره. کلگری و ادمونتون شهرهای آروم تر و کم هزینه تری هستن و به طبیعت بکر و کوه های راکی نزدیک ترن.
من عاشق طبیعت بودم و دلم می خواست توی شهری زندگی کنم که هم امکانات شهری داشته باشه و هم به طبیعت نزدیک باشه. به همین خاطر شهر ونکوور رو انتخاب کردم. ونکوور به نظرم یه شهر ایده آل بود با آب و هوای معتدل پارک های زیبا کوه ها و دریا و البته دانشگاه های معتبر.
بعد از انتخاب شهر و نوع مدرسه نوبت به انتخاب مدرسه ی خاص رسید. اینجا دیگه باید خیلی دقیق تر تحقیق می کردم. به وب سایت مدارس سر زدم بروشورهاشون رو دانلود کردم نظرات دانش آموزان قبلی رو خوندم و حتی با چند تا از مدارس به صورت آنلاین صحبت کردم.
مهم ترین معیارهام برای انتخاب مدرسه اینا بودن :
- کیفیت آموزش : مدرسه باید اعتبار علمی خوبی داشته باشه و برنامه های آموزشی متنوع و به روزی ارائه بده.
- امکانات مدرسه : امکانات ورزشی هنری آزمایشگاهی و کتابخانه ای مدرسه خیلی مهم بودن.
- حمایت از دانش آموزان بین المللی : مدرسه باید برنامه های حمایتی خوبی برای دانش آموزان خارجی داشته باشه مثل کلاس های زبان انگلیسی مشاور تحصیلی و فعالیت های فرهنگی.
- فضای مدرسه : فضای مدرسه باید امن دوستانه و صمیمی باشه.
بعد از کلی جستجو بالاخره مدرسه ی مورد نظرم رو پیدا کردم یه مدرسه ی شبانه روزی توی ونکوور با اسم “Westwood Academy”. همه چیزش عالی به نظر می رسید از امکاناتش گرفته تا برنامه های آموزشی و فضای صمیمیش. انگار درست همون چیزی بود که دنبالش بودم.
فصل سوم : ویزا هزارتوی اداری
انتخاب مدرسه و شهر تازه شروع کار بود. بعد از اون نوبت به یه بخش دیگه رسید که خیلی ها ازش می ترسن : درخواست ویزا. فرآیند ویزا یه کم پیچیده و زمان بره ولی اگه با دقت و حوصله پیش بری اصلاً جای نگرانی نیست.
اولین قدم جمع آوری مدارک بود. لیست مدارک مورد نیاز برای ویزای تحصیلی کانادا توی وب سایت سفارت کانادا به طور کامل نوشته شده. مدارک اصلی شامل اینا بودن :
- نامه پذیرش از مدرسه : بعد از اینکه از مدرسه پذیرش گرفتم مدرسه ی “Westwood Academy” یه نامه ی رسمی پذیرش برام فرستاد.
- پاسپورت معتبر : پاسپورتم باید حداقل ۶ ماه اعتبار داشته باشه.
- عکس پرسنلی : عکس ها باید جدید و مطابق با استانداردهای سفارت باشن.
- فرم درخواست ویزا : فرم درخواست ویزا رو باید به صورت آنلاین پر می کردم.
- مدارک مالی : باید ثابت می کردم که خانواده م توانایی مالی پرداخت هزینه های تحصیل و زندگی توی کانادا رو دارن. این مدارک شامل گردش حساب بانکی مدارک شغلی و مالی پدر و مادر و… بود.
- گواهی عدم سوء پیشینه : برای افراد بالای ۱۸ سال این مدرک هم لازم بود ولی چون من زیر ۱۸ سال بودم نیازی بهش نداشتم.
جمع آوری مدارک یه کم وقت گرفت مخصوصاً مدارک مالی. باید کلی مدرک و سند از بانک و محل کار پدر و مادرم جمع می کردم و ترجمه رسمی می کردم. ولی خب با کمک یه مشاور مهاجرت تحصیلی که توی این زمینه تخصص داشت تونستم همه مدارک رو به موقع آماده کنم.
بعد از جمع آوری مدارک نوبت به پرداخت هزینه ی ویزا رسید. هزینه ی ویزای تحصیلی کانادا مبلغ مشخصی داره که باید به صورت آنلاین پرداخت بشه.
مرحله ی بعدی ارسال مدارک و تعیین وقت سفارت بود. همه مدارک رو به صورت آنلاین آپلود کردم و برای مصاحبه ی ویزا وقت گرفتم. راستش رو بخوای یه کم استرس داشتم مخصوصاً برای مصاحبه. شنیده بودم که مصاحبه ی ویزا خیلی مهمه و آفیسر ویزا خیلی دقیق سوال می پرسه.
ولی خب مصاحبه ی من خیلی راحت تر از چیزی که فکر می کردم بود. آفیسر ویزا یه خانم مهربون بود که چند تا سوال ساده ازم پرسید در مورد هدفم از تحصیل توی کانادا مدرسه ای که انتخاب کردم و برنامه هام برای آینده. من هم با صداقت و اعتماد به نفس به سوالاتش جواب دادم.
بعد از مصاحبه دیگه باید منتظر جواب ویزا می موندم. این انتظار خیلی سخت بود هر روز ایمیلم رو چک می کردم و منتظر خبر بودم. بالاخره بعد از حدود ۲ ماه یه ایمیل از سفارت اومد… ویزای من تایید شده بود! باورم نمیشد انقدر خوشحال بودم که انگار دنیا رو بهم دادن. همون لحظه به پدر و مادرم زنگ زدم و خبر رو بهشون دادم. اونا هم خیلی خوشحال شدن و بغلم کردن.
فصل چهارم : خداحافظی با خانه سلام کانادا
روز پرواز بالاخره رسید. فرودگاه امام خمینی (ره) شلوغ و پرهیاهو بود. خانواده و دوستام اومده بودن بدرقه م. لحظه ی خداحافظی خیلی سخت بود اشک توی چشم های همه جمع شده بود. ولی ته دلم یه حس قوی از هیجان و امید داشتم. می دونستم که دارم به سمت یه آینده ی روشن حرکت می کنم.
توی هواپیما پرواز طولانی بود حدود ۱۳ ساعت. ولی اصلاً خسته نشدم همش به کانادا فکر می کردم به مدرسه ی جدیدم به دوستای جدیدم به تجربه های جدیدم. از پنجره ی هواپیما منظره ی زمین رو تماشا می کردم کم کم شهرها و روستاها کوچیک و کوچیک تر می شدن و ابرها جایگزینشون می شدن.
وقتی هواپیما توی فرودگاه بین المللی ونکوور به زمین نشست یه حس عجیبی داشتم. انگار وارد یه دنیای جدید شده بودم. هوای خنک و تمیز ونکوور آسمون آبی و درخت های سرسبز همه چیز برام تازگی داشت.
از فرودگاه که بیرون اومدم نماینده ی مدرسه ی “Westwood Academy” منتظرم بود. یه آقای مهربون و خوش رو بود که اسمش آقای “جان” بود. با یه تابلوی اسم من اومده بود استقبالم. خیلی خوشحال شدم وقتی دیدمش احساس کردم دیگه تنها نیستم.
آقای جان من رو به خوابگاه مدرسه برد. خوابگاه یه ساختمون بزرگ و مدرن بود با اتاق های تمیز و مرتب سالن مطالعه سالن بازی و غذاخوری. هم اتاقی من یه پسر کانادایی بود به اسم “مایک”. مایک خیلی خونگرم و مهربون بود همون روز اول با هم دوست شدیم.
روزهای اول توی مدرسه یه کم سخت بود. زبان انگلیسی م هنوز خیلی قوی نبود دوری از خانواده و دوستام اذیتم می کرد و فرهنگ کانادایی برام تازگی داشت. ولی خب مدرسه ی “Westwood Academy” واقعاً یه محیط حمایتی و دوستانه داشت. معلم ها و کارکنان مدرسه خیلی مهربون بودن و همیشه آماده ی کمک بودن. دانش آموزهای دیگه هم خیلی خونگرم و پذیرنده بودن.
کم کم به زندگی توی کانادا عادت کردم. زبان انگلیسی م بهتر شد دوستای زیادی پیدا کردم و توی درس هام پیشرفت کردم. مدرسه ی “Westwood Academy” برنامه های آموزشی خیلی خوبی داشت کلاس ها جذاب و متنوع بودن و معلم ها خیلی دلسوز و با دانش بودن. امکانات مدرسه هم فوق العاده بود زمین های ورزشی بزرگ سالن های هنری مجهز آزمایشگاه های پیشرفته و کتابخانه ی بزرگ با کلی کتاب و منابع آنلاین.
فصل پنجم : زندگی در دنیای جدید
زندگی توی کانادا تجربه ی بی نظیری بود. هر روز یه چیز جدید یاد می گرفتم هم توی مدرسه و هم بیرون از مدرسه. فرهنگ کانادایی خیلی با فرهنگ ما فرق داشت ولی خیلی زود بهش عادت کردم و حتی عاشقش شدم.
کانادایی ها آدم های خیلی مودب صبور و مهربونی هستن. همیشه به همدیگه احترام می ذارن و به حقوق دیگران اهمیت میدن. تنوع فرهنگی توی کانادا خیلی زیاده آدم های مختلف از نژادها و ملیت های مختلف کنار هم زندگی می کنن و به همدیگه احترام می ذارن. این تنوع فرهنگی باعث شده که کانادا یه کشور خیلی پویا و جذاب باشه.
سیستم آموزشی کانادا هم خیلی متفاوت و پیشرفتهست. توی مدارس کانادا فقط حفظ کردن مطالب مهم نیست بلکه یادگیری تفکر انتقادی حل مسئله و کار گروهی هم خیلی مهمه. معلم ها دانش آموزان رو تشویق می کنن که سوال بپرسن نظر بدن و خلاق باشن. امتحانات هم فقط برای نمره دادن نیست بلکه برای یادگیری و پیشرفت دانش آموزان طراحی شدن.
خارج از مدرسه هم زندگی توی ونکوور خیلی لذت بخش بود. ونکوور یه شهر خیلی زیبا و سرسبزه با پارک های بزرگ جنگل های انبوه کوه های بلند و سواحل زیبا. هر آخر هفته با دوستام به پارک “Stanley Park” می رفتیم دوچرخه سواری می کردیم پیک نیک می کردیم و از منظره های بی نظیر لذت می بردیم. تو زمستون هم به پیست های اسکی اطراف ونکوور می رفتیم و اسکی و اسنوبرد بازی می کردیم.
غذاهای کانادایی هم خیلی متنوع و خوشمزه بودن. از غذاهای سنتی کانادایی مثل “Poutine” و “Maple Syrup” گرفته تا غذاهای بین المللی از سراسر دنیا همه چیز توی ونکوور پیدا می شد. من عاشق غذاهای آسیایی بودم و توی ونکوور رستوران های آسیایی خیلی خوبی پیدا کردم.
البته زندگی توی کانادا بدون چالش هم نبود. دوری از خانواده و دوستام خیلی سخت بود مخصوصاً توی روزهای اول. تفاوت های فرهنگی هم گاهی اوقات باعث سوءتفاهم می شد. آب و هوای بارونی ونکوور هم یه کم اذیت کننده بود مخصوصاً برای کسی که به آفتاب و هوای گرم عادت کرده.
ولی خب همه ی این چالش ها رو با کمک دوستام معلم هام و خانواده م پشت سر گذاشتم. هر روز قوی تر و پخته تر می شدم و تجربه های جدیدی کسب می کردم. مهاجرت تحصیلی به کانادا بهترین تصمیمی بود که توی زندگیم گرفتم. این تجربه نه تنها باعث شد که تحصیلات بهتری داشته باشم بلکه شخصیتم رو هم تغییر داد و دیدگاهم رو نسبت به دنیا گسترده تر کرد.
فصل ششم : توصیه هایی از دل تجربه
حالا که این قصه رو برات تعریف کردم می خوام چند تا توصیه ی عملی هم بهت بدم اگه تو هم رویای مهاجرت تحصیلی به کانادا زیر ۱۸ سال رو توی سرت داری :
- زبان انگلیسی ت رو قوی کن : زبان انگلیسی کلید موفقیت توی کاناداست. هر چی زبان انگلیسی ت قوی تر باشه راحت تر می تونی با محیط جدید سازگار بشی توی کلاس ها موفق باشی و دوستای جدید پیدا کنی. از همین الان شروع کن به تقویت زبان انگلیسی ت کلاس برو فیلم و سریال انگلیسی ببین کتاب انگلیسی بخون و با انگلیسی زبان ها صحبت کن.
- تحقیق کن تحقیق کن تحقیق کن : قبل از هر اقدامی حسابی تحقیق کن. در مورد مدارس مختلف شهرها برنامه های تحصیلی هزینه ها ویزا و هر چیز دیگه ای که برات مهمه اطلاعات جمع آوری کن. از وب سایت های معتبر مشاوران تحصیلی و دانش آموزان قبلی کمک بگیر.
- واقع بین باش : مهاجرت تحصیلی یه مسیر پر از چالش و سختیه. آماده ی روبرو شدن با مشکلات باش و انتظار نداشته باش که همه چیز آسون و بی نقص پیش بره. ولی بدون که ارزشش رو داره و با پشتکار و تلاش می تونی به هدفت برسی.
- از کمک گرفتن نترس : توی این مسیر تنها نیستی. خانواده ت دوستات مشاوران تحصیلی و مدرسه ی جدیدت همگی آماده ی کمک به تو هستن. هر وقت به مشکلی برخوردی یا سوالی داشتی از کمک گرفتن نترس.
- مثبت اندیش باش : نگرش مثبت خیلی مهمه. به خودت و توانایی هات اعتماد داشته باش و به آینده امیدوار باش. با چالش ها به عنوان فرصت هایی برای رشد و یادگیری نگاه کن.
- ارتباطت رو با خانواده و دوستات حفظ کن : دوری از خانواده و دوستا سخته ولی با تکنولوژی امروز می تونی به راحتی باهاشون در ارتباط باشی. به طور منظم باهاشون تماس بگیر ویدیوکال کن و از حال هم باخبر بشین.
- به فرهنگ کانادایی احترام بذار : فرهنگ کانادایی با فرهنگ ما فرق داره. به تفاوت ها احترام بذار و سعی کن با فرهنگ جدید آشنا بشی و خودت رو باهاش وفق بدی.
- از فرصت ها استفاده کن : کانادا پر از فرصت های جدید و هیجان انگیزه. از این فرصت ها استفاده کن توی فعالیت های مختلف شرکت کن جاهای جدید رو کشف کن و تجربه های جدید کسب کن.
فصل هفتم : نوبت توست پروانه ی من!
این قصه ی من بود قصه ی آرش یه دانش آموز ایرانی که رویای مهاجرت تحصیلی به کانادا رو داشت و به رویای خودش رسید. حالا نوبت توئه پروانه ی من! اگه این رویا توی دلت هست اگه این جرقه توی ذهنت روشن شده نذار خاموش بشه. باور کن که تو هم می تونی. تو هم می تونی پرواز کنی تو هم می تونی به سرزمین رویاهات برسی.
مهاجرت تحصیلی به کانادا زیر ۱۸ سال یه تجربه ی فوق العاده ست یه فرصت برای رشد یادگیری و کشف دنیای جدید. یه فرصت برای اینکه خودت رو بهتر بشناسی توانایی هات رو کشف کنی و به بهترین نسخه ی خودت تبدیل بشی.
پس تردید نکن تحقیق کن برنامه ریزی کن تلاش کن و پرواز کن! کانادا منتظر توئه با آغوش باز. من مطمئنم که تو هم می تونی یه قصه ی موفقیت آمیز مثل من داشته باشی. فقط کافیه به خودت باور داشته باشی و قدم اول رو برداری.
منتظر خبرهای خوبت هستم! 😉
بخش پرسش و پاسخ : سوالات پرتکرار شما
آیا واقعاً مهاجرت تحصیلی زیر ۱۸ سال به کانادا امکان پذیره؟ خیلی ها میگن سخته.
آره کاملاً امکان پذیره! البته که چالش های خودشو داره و آسون نیست ولی غیرممکن هم نیست. هزاران دانش آموز زیر ۱۸ سال هر سال برای تحصیل به کانادا مهاجرت می کنن و موفق هم میشن. مهم اینه که اطلاعات کافی داشته باشی برنامه ریزی دقیق کنی و پشتکار داشته باشی. سختیش بیشتر توی فرآیند اداری و ویزاست ولی اگه درست پیش بری می تونی ویزا بگیری و به کانادا بری.
هزینه ی تحصیل و زندگی در کانادا برای دانش آموزان زیر ۱۸ سال چقدره؟ خیلی گرونه درسته؟
خب راستش رو بخوای کانادا کشور گرونیه مخصوصاً شهرهای بزرگش مثل ونکوور و تورنتو. هزینه ی تحصیل و زندگی برای دانش آموزان زیر ۱۸ سال بستگی به نوع مدرسه (دولتی یا خصوصی) شهر محل تحصیل و سبک زندگی داره. مدارس خصوصی معمولاً گرون تر از مدارس دولتی هستن. هزینه ی زندگی هم توی شهرهای بزرگ بیشتر از شهرهای کوچیک تره. ولی خب راه هایی هم برای کاهش هزینه ها وجود داره مثلاً انتخاب مدرسه ی دولتی زندگی توی شهر کوچیک تر استفاده از بورسیه ها و کمک هزینه های تحصیلی. مهم اینه که قبل از اقدام بودجه بندی دقیقی داشته باشی و از نظر مالی آماده باشی.
من زبان انگلیسی م خیلی خوب نیست آیا می تونم توی مدارس کانادا درس بخونم؟
زبان انگلیسی مهم ترین ابزار برای تحصیل و زندگی توی کاناداست ولی لازم نیست از همون اول خیلی عالی باشی. مدارس کانادایی برای دانش آموزان بین المللی برنامه های حمایتی زبانی ارائه میدن مثل کلاس های زبان انگلیسی (ESL). این کلاس ها بهت کمک می کنن که زبان انگلیسی ت رو تقویت کنی و برای تحصیل توی محیط انگلیسی زبان آماده بشی. مهم اینه که انگیزه داشته باشی و برای یادگیری زبان تلاش کنی. هر چی زودتر شروع کنی به تقویت زبان انگلیسی ت راحت تر می تونی توی کانادا موفق بشی.
امیدوارم این مقاله برات مفید و الهام بخش بوده باشه! اگه سوال دیگه ای هم داری حتماً بپرس. من اینجا هستم تا بهت کمک کنم. 😊
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "مهاجرت تحصیلی به کانادا زیر 18 سال" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی, کسب و کار ایرانی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "مهاجرت تحصیلی به کانادا زیر 18 سال"، کلیک کنید.