دیگر فقط سبیلوها پشت رول نمی نشینند!
فرشته پس از ازدواج مهارتش در رانندگی را به همسرش نشان داد و او مشوقی شد برای شغل سکانداری اتوبوس. می گوید: «خیلی سخت گواهینامه پایه یک برایم صادر شد. رئیس راهنمایی و رانندگی آن زمان اعتقادی به راننده زن نداشت و روز امتحان از همه بیشتر به من سختگیری کرد. چند روز بعد از راهنمایی و رانندگی تماس گرفتند و گفتند از اینکه اسم یک زن در میان گواهینامه های پایه یک است تعجب کردیم چون آقای رئیس به هیچ راننده زنی گواهینامه پایه یک نمی دهد.
به گزارش فیچینو ایران نوشت: در یکی از سفرها با یکی از زنان راننده اتوبوس بین شهری همراه می شوم. در زمانه ای که همه از اوضاع خراب درآمد می گویند او با علاقه و اشتیاق از حرفه اش حرف می زد؛ البته منکر سختی هایش نمی شود. «فرشته پوراسماعیلی» راننده خط کرمان به تهران اصالتاً اهل شهربابک است اما کرمان زندگی می کند. داستان راننده شدنش را این گونه تعریف می کند:«به قول همکارانم رانندگی در جاده با گواهینامه پایه یک در خون ماست. چهار برادرم تریلی باری دارند. قبل از ازدواج گاهی پشت فرمان تریلی آنها می نشستم.»
فرشته پس از ازدواج مهارتش در رانندگی را به همسرش نشان داد و او مشوقی شد برای شغل سکانداری اتوبوس. می گوید: «خیلی سخت گواهینامه پایه یک برایم صادر شد. رئیس راهنمایی و رانندگی آن زمان اعتقادی به راننده زن نداشت و روز امتحان از همه بیشتر به من سختگیری کرد. چند روز بعد از راهنمایی و رانندگی تماس گرفتند و گفتند از اینکه اسم یک زن در میان گواهینامه های پایه یک است تعجب کردیم چون آقای رئیس به هیچ راننده زنی گواهینامه پایه یک نمی دهد. بعد از گرفتن گواهینامه به پیشنهاد همسرم کارم را با هم شروع کردیم اما با توجه به اینکه همسرم در سرویس دربستی فعالیت می کرد و سرویس ها چند روز طول می کشید برایم سخت بود که دو دخترم را خانه تنها بگذارم. به همین خاطر بعد از دو سال سرویس دربستی را کنار گذاشتم و وارد شرکت اتوبوسرانی شدم. از زمانی که دربستی را رها کردم می توانم کنار دو دخترم باشم. بعدها یکی از دخترها دانشجوی تهران شد و در سرویس به تهران پیش او بودم و وقتی به کرمان می رفتم کنار دختر دانش آموزم بودم.»
او که اکنون وضع و حال جسمانی چندان مناسبی ندارد می گوید:«در این سال ها مشکلات ریز و درشت زیادی داشتم. از رانندگی سنگین در شب ها و دعواهای بین جاده ای تا توقیف و خرابی ماشین همه این استرس ها اثرات بدی روی من به جا گذاشت و حالا از سردرد میگرن دردهای استخوانی و ناراحتی اعصاب و مشکل بینایی رنج می برم. گاهی اوقات فکر می کنم ای کاش سراغ شغل دیگری که آسیب کمتری داشت می رفتم. البته الان هم با عشق پشت فرمان اتوبوس می نشینم اما مشکلات جسمی باعث شده ساعت کمتری رانندگی کنم.»
هنگام صحبت از دخترانش بغض می کند و می گوید:«کاش همان زمان که رئیس پلیس مدام مرا در مرحله تپه رد می کرد سماجت نمی کردم و دخترانم را تنها نمی گذاشتم.»
از او می پرسم زمانی که در جاده اتوبوس خراب یا لاستیک پنچر می شود کاری از دستش برمی آید یا نه می گوید:«هوشمند شدن اتوبوس ها به راننده ها کمک زیادی کرده و هر نقطه از اتوبوس که خرابی یا مشکلی داشته باشد هشدار می دهد. البته اتوبوس من را بیشتر راننده ها می شناسند و اگر خراب شود برای کمک توقف می کنند. مثلاً اگر اتوبوس آب کم کند یا تسمه شل شود آن را درست می کنند اما با وجود این گاهی اوقات درست کردن بعضی خرابی ها حتی از عهده یک مرد هم برنمی آید و نیاز به کمک چند نفر دارد. در رستوران های بین راهی نیز هر جایی مسافر راضی باشد توقف می کنم. به سفارش های فروشگاه های بین راهی و رستوران ها هم توجهی نمی کنم.»
وقتی صحبت از مشکلات شغل رانندگی اتوبوس آن هم برای یک زن به میان می آید ابتدا کمی مکث می کند و بعد از چند دقیقه از سختی ها و مشکلات این گونه می گوید:«رانندگان بین شهری برخلاف راننده های داخل شهری از حقوق و مزایای پایینی برخوردار هستند و متأسفانه سختی کار به آنان تعلق نمی گیرد در حالی که وضعیت جاده های بیرون شهر با داخل شهر خیلی فرق می کند و ماشین ما زودتر مستهلک می شود. خیلی از جاده ها آسفالت استانداردی ندارند و ایمن نیستند. وضعیت بد جاده ها باعث بالا رفتن هزینه های ماشین می شود. هزینه های تعمیر و نگهداری اتوبوس زیاد است. مثلاً باید سالی چندبار لاستیک اتوبوس را عوض کنیم. قیمت لاستیک هم هر روز بالا می رود و با این وضعیت جاده ها اگر لاستیک فرسوده باشد جان مسافران به خطر می افتد. هزینه تعویض روغن اتوبوس هم بالاست و در ماه باید دو یا سه بار روغن عوض کنیم.»
«مارال» جاده ها
جاده برای او یعنی همه چیز. برای اتوبوسش هم نام «مارال» را انتخاب کرده تا زیبایی اش چشم نواز باشد. برایش لذت تماشای مسافران آرام و زیبایی های جاده از همه چیز مهم تر است. راننده اتوبوس شدن «زهرا ترقی خواه» هم داستان مشابهی دارد. ۷ سالی است که راننده اتوبوس است و جاده کرمان به تهران را مثل کف دست می شناسد. اومی گوید:«سال ۱۳۹۶ که گواهینامه پایه یک گرفتم فعالیتم را شروع کردم. در طول هفته راننده سرویس دانشجویان دانشگاه علامه جعفری کرمان هستم و آخر هفته ها سرویس مسیر کرمان به تهران و تهران به کرمان دارم. جزو آن دسته از زنانی هستم که به کارهای سخت و سنگین علاقه دارند. از کودکی برخلاف همسن و سال هایم به ماشین سنگین علاقه داشتم و به جای عروسک با ماشین های اسباب بازی مثل کامیون و اتوبوس بازی می کردم. دخترم هم مثل خودم بزرگ شده است. امسال دیپلم گرفته و با اینکه گواهینامه ندارد اما گاهی اوقات پشت فرمان می نشیند.»
او از خاطرات اولین سرویسی که از کرمان به تهران آمد این گونه می گوید:«خیلی حس خوبی بود. آنقدر در این سفر مسلط بودم و کارم خوب بود که از من خواستند با آنها به شکل دائم کار کنم. آن روز ساعت ۴ عصر از تعاونی ۱۵ کرمان حرکت کردیم تا به تهران رسیدیم. وقتی در تاریکی شب مسافرها را از آینه دیدم که راحت خوابیده اند خیلی لذتبخش بود و به همین خاطر اصلاً احساس خستگی نکردم. بعد از ۹ ساعت که به تهران رسیدیم همه مسافرها بخصوص خانم ها تشکر کردند.»
حمایت خانواده نقش مهمی در زندگی و کار آنها دارد. زهرا از این حمایت که باعث شد پشت فرمان اتوبوس بنشیند این گونه می گوید:«خانواده مشوق من بودند و به دلیل علاقه زیادی که به رانندگی داشتم هرگز مخالفت نکردند. بسیاری از مردم شغل رانندگی را مردانه می دانند. در مسیر بین شهری مردم نگاه مثبتی نداشتند و راننده اتوبوس زن کم بود اما الان خیلی از مسافرها با دیدن ما ذوق می کنند و عکس می گیرند و می گویند زنان بهتر رانندگی می کنند.»
به گفته زهرا برخی از مسافران در پایان سفر تشکر می کنند و می گویند که وقتی شما رانندگی می کردید راحت خوابیدیم. او می گوید:«در کنار رانندگی سعی کردم از کارهای خانه غافل نشوم. خانواده با کار من کنار آمده اند. دخترم هم بزرگ شده و کمک دستم است. عاشق شغلم هستم اما درآمدم آنقدر زیاد نیست که بتوانم برای خودم اتوبوس بخرم. دانشگاه از ۶ صبح تا ۶ عصر ماهی ۱۶ میلیون و برای هر سرویس به تهران یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان دریافتی دارم. با وجود این با علاقه کار می کنم و از کارم راضی هستم.»
آنها از اینکه هر روز به تعداد راننده های زن در اتوبوس های بین شهری اضافه می شود خوشحال می شوند؛ راننده هایی که کارنامه آنها در همین مدت کوتاه هم نشان می دهد از برخی مردان بهتر رانندگی می کنند. «انسان دوستی راننده های ماشین سنگین در جاده ها زبانزد است»؛ این را زهرا می گوید و تأکید می کند:«گاهی که ماشین خراب یا پنچر می شود همکارانی که ماشین مرا می شناسند به کمک من می آیند اما در کل راننده اتوبوس و کمک راننده با هم مشکلات را حل می کنند. خوشبختانه تا امروز تصادفی نداشته ام و کمی مکانیکی بلدم اما با این حال مشغول آموزش بیشتر در خصوص ماشین های سنگین هستم.»
*بازنشر مطالب دیگر رسانه ها در فیچینو به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان می باشد.
پایان خبر فیچینو
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "دیگر فقط سبیلوها پشت رول نمی نشینند!" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "دیگر فقط سبیلوها پشت رول نمی نشینند!"، کلیک کنید.